صفحه نخستیادداشت‌های فارسی

دستگیری روح‌الله زم: ربایش یا تسلیم؟

ناگزیر سناریوی دومی باید در میان باشد. سناریویی که نه مبتنی بر فریب و سپس ربایش اوست. در این سناریو زم خود را تسلیم کرده است.

دستگیری روح‌الله زم، توسط اطلاعات سپاه پاسداران همچون یک بمب خبری به شدت مورد توجه رسانه‌های داخل و خارج قرار گرفته است. به گمان بسیای این رویداد احتمالا پیامدهای وسیعی داشته باشد.

اما، آنچه مهم است اینکه افکار و اذهان عمومی (از دوستان او گرفته تا دشمنانش) همگی با یک پرسش روبه‌رو هستند و آن اینکه چرا کسی که با رسانه‌اش با کلیت نظام (از راس نظام گرفته تا پایین) سرشاخ شده بود، مبادرت به اقدامی چنین خطیر می‌کند که به عراق (کشوری با حضور پررنگ ایران) برود؟

این پرسش بسیار موجه است به ویژه اگر در نظر آوریم که موعد سفر او ایام اربعین (یکی از شلوغ‌ترین ایام حضور ایرانیان در عراق) بود. این پرسش هنگامی بسیار پررنگ‌ می‌شود که روایت نزدیک‌ترین همکارش (شیرین نجفی) را در نظر آوریم که مدعی است با زم در نجف دیدار داشته و پس از دیدار، زم برای زیارت به حرم (محلی پر از ایرانیان)‌ رفته است. او حتی نمی‌گوید زم با چهره‌ای مبدل برای زیارت رفت و یا او را پرهیز داده که دست به این اقدام خطیر نزند.

از سوی دیگر از اظهارات چهار تن همکاران زم (وفا نیکفر،شیرین نجفی، مازیار و مسعود)‌ روایت‌های یکسان به دست نمی‌آید که هیچ؛ گاه این چهار تن حملات لفظی شدیدی علیه یکدیگر به کار می‌بندند که خود گواه اختلافات آنان با یکدیگر است.

به‌رغم اختلافات این چهار تن،‌ اینک هم تلقی آنان و هم تلقی عمومی از ماجرای زم این است که روح‌الله زم «ربوده» شده است. سناریو ربایش دقیقا سناریویی است که سازمان اطلاعات سپاه تلاش در قبولاندن آن دارد. از جمله در بیانیه آن سازمان آمده که سازمان اطلاعات سپاه طی «عملیات حرفه‌ای، هوشمندانه..روح الله زم را به داخل کشور هدایت و بازداشت» کرده است.

بنا بر این سناریو، فردی که در «خاک فرانسه» تحت «حفاظت امنیتی» از سوی پلیس بوده تا آنجا که یک تیم حافظت و خودرو مسئولیت جان او را در خاک فرانسه برعهده داشت،‌ با «خامی مفرط» مبادرت به سفری «بسیار پرخطر» به عراق، اقامت در یک هتل مجلل و همچین رفتن به زیارت آن هم در ایام اربعین کرده است.

حتی اگر زم را فردی ناآگاه از خطرات سفرش به عراق بدانیم، بنا به روایت مازیار (دیگر همکار زم) پلیس فرانسه ساعاتی پیش از پرواز از زم برای یک ملاقات دعوت به عمل آورده است. کاملا قابل تصور است که دستگاه امنیتی که برای او محافظ تعیین کرده بود آنچه «شرط بلاغ» است درباره خطر سفر زم به او گوشزد کرده باشد. با این مقدمه، دلیل اصرار زم برای عزیمت به سفری که منتهی به دستگیری او شد، چه بود؟

 

تسلیم خودخواسته

وفا نیکفر، حامی مالی آمدنیوز و یکی از دوستان نزدیک زم، خبر از نکته گره‌گشایی می‌دهد که بر اساس آن باید به سناریوی دومی اندیشید. بنا به اظهارات نیکفر (که توسط هیچ از اطرافیان زم تکذیب نشده)، او روزانه چندین ساعت با زم در تماس بوده ولی به رغم این،‌ زم موضوع سفرش به عراق را «مطلقا» با نزدیکترین دوستش در میان نگذاشته بود. افزون بر این، زم توصیه مازیار را برای امتناع از این سفر نپذیرفته و همچنین نگرانی‌های همسرش را نیز در نظر نگرفته بود. این یعنی همسر غیر‌سیاسی او از مخاطرات سفر آگاه، دوستش مازیار او را منع و نیکفر بی اطلاع بود. با این همه مقدمه، او نمی‌تواند ناآگاهانه مبادرت به این سفر کرده باشد بلکه نتیجه منطقی این است که او بر این سفر اصرار داشت.

ناگزیر سناریوی دومی باید در میان باشد. سناریویی که نه مبتنی بر فریب و سپس ربایش اوست. در این سناریو زم خود را تسلیم کرده است. اما، چرا؟

 

مهره‌ای سوخته در خارج، مهره‌ای مفید در داخل

تا پیش از زبانزد شدن نام روح‌الله زم با کانال آمدنیوز، او واجد هیچ ویژگی برجسته‌ای نبود. نه چهره علمی، نه هنری، نه ورزشی، نه سیاسی، نه فرهنگی و نه فرهیخته، نه ممتاز و نه هیچ چیز دیگر.پس از ۸۸ دستگیر و شکنجه شده و کینه نهادینه شده را در دل داشت. راهی خارج از کشور شد و محنت‌ها در غربت کشید از بی‌پولی گرفته تا بی‌کاری.

اما نام پدری از سلک روحانیان حکومتی ( که او نیز مورد بی‌مهری پس از ۸۸ قرار گرفته بود) و سینه‌ای مملو از «رازهای مگو» در انبان داشت. با این دو ویژگی هنگامی که دست به افشاگری زد مورد توجه افکار عمومی قرار گرفت. با انتشار اخبار درون نظام کولاکی به راه انداخت. این خود نشان آن بود که منافذ بسیاری در اجزای حاکمیتی وجود دارد که منابع اطلاعاتی او بودند. این یعنی رسوایی بزرگ برای یک سیستم امنیتی است.

به عبارت دیگر، او اگرچه ضربه بزرگی به منظور انتقام‌گیری زده بود ولی در عین حال خدمت بزرگی نیز به دستگاه‌های امنیتی کرده بود تا بدانند چقدر دچار «منافذ نشت خبر» هستند. در دست داشتن این فرد می‌تواند منجر به بستن آن منافذ از طریق تصفیه‌های بزرگ شود.

در حالی که او پرقدرت با رسانه‌اش، آمدنیوز، کار افشاگری را ادامه می‌داد، برای بازگرداندن او به داخل کشور باید چاره اندیشیده می‌شد. چه راهی بهتر از تبدیل او به «مهره‌ای سوخته».

این  هدف در اسفند ۹۷ با مستند «ایستگاه پایانی دروغ» تحقق یافت. در این مستند روح‌الله زم به وضوح بازی خورده بود تا آنجا که برخی اخبار مجعول را به نقل از همان منبع در آمدنیوز به خورد مردم می‌داد.

از اسفند ۹۷ تا مهر ۹۸ زمان لازم بود تا او دریابد که دیگر کالایی برای عرضه ندارد. او دریافت که اعتبارش سوخت رفته و دیگر جایگاهی در خارج از کشور نداد که هیچ؛ دشمن نیز در خارج برای خود تراشیده است.

اگرچه اینک او مهره سوخته‌ای در خارج بود، از قضا کالایی برای فروختن در داخل داشت. سینه او مخزن بسی اسرار از مناسبات قدرت در درون نظام است. اگرچه او در خارج از کشور کارکرد خود را از دست داده ولی برای داخل کشور مفید است.

 

سیاه‌بازی با عنوان «ربایش»

کسانی که موضوع ربایش زم را مطرح می‌کنند نقش شیرین نجفی را به عنوان فردی که احتمالا در مقطعی توسط نیروهای امنیتی دستگیر و سپس از طریق او زم فریب خورده، پر رنگ می‌کند. این احتمال در سناریو اول مطرح است. اما، در سناریو دوم، نقش شیرین نجفی نه این است که زم را فریب دهد بلکه این است که «افکار عمومی» را فریب دهد تا این تلقی ایجاد شود که زم به برای دیدار با دفتر آیت‌الله سیستانی به عراق آمده، به زیارت رفته و در نهایت مورد ربایش قرار گرفته است.

این در حالی است که دفتر آیت الله سیستانی موضوع را تکذیب کرده، رفتن به حرم خلاف عقل سلیم بود و گزارش دولت عراق این است که نیروهای امنتی عراق زم را از فرودگاه بغداد تسلیم مقامات ایران کرده‌اند.

 

مقومات سناریوی تسلیم

در سناریوی تسلیم خودخواسته زم، چند مقوم وجود دارد که احتمال این سناریو را بر سناریو نخست مرجح می‌سازد. نخست اینکه وقتی موضوع دستگیری زم در روز ۲۲ مهر طی بیانیه‌ای از سوی اطلاعات سپاه خبررسانی شد، در کمتر از ده ساعت نخستین مصاحبه زم مخابره شد. در این مصاحبه زم مطلقا مضطرب و آشفته به نظر نمی‌رسد. این یعنی او در این فاصله اندک به عنوانی انسانی راسخ در راهش «هیچ» مقاومت به خرج نداده بلکه در این فاصله اندک از کرده خود «پشیمان» و از مجموعه نظام «عذرخواهی» می‌کند. چنین چیزی با فرضیه ربایش او (که می باید بیش از هر کسی او بدان باور داشته باشد) مغایر و با فرضیه دوم مبنی بر تسلیم خودخواسته مناسبت دارد.

دوم اینکه داستان‌سرایی ربایش زم شباهت بسیاری با ربایش شهرام امیری (دانشمند هسته‌ای) دارد. در سال ۸۸ شهرام امیری، دانشمند هسته‌ای، به  سفر حج عمره رفته و از آنجا برای کسب پناهندگی به امریکا رفت. اما، با فشاری که بر خانواده او اعمال شد، به کشور بازگشت. در فرودگاه، معاون وزارت خارجه با دسته گل از او استقبال کرد ولی جالب اینکه در سال ۹۵ اعدام شد.

روایت امیری در تلویزیون جمهوری اسلامی از چگونگی گریختنش از امریکا مرغ پخته را به خنده وا می‌داشت. او در این مصاحبه می‌گوید که در عربستان بیهوش شده، به امریکا برده شده، در ازای پول هنگفت از او تقاضای جاسوسی بر ضد ایران داده شد ولی او توانست از دست پلیس امریکا در خاک این کشور بگریزد و با خرید اینترنت از خودش فیلم گرفته، افشاگری کند و با کمک نیروهای امنیتی داخل کشور به نمایندگی ایران در نیویورک خود را رسانده و سپس از فرودگاهی در امریکا با خیالی آسوده خاک این کشور را به مقصد ایران ترک کرده و به ایران بگریزد.

شرح ربایش امیری از دست پلیس امریکا توسط نیروهای امنیتی داخل ایران اینک شباهت بسیاری با ماجرای فریب زم و هدایت او به داخل کشور دارد.همچنان که بعدا روشن شد امیری با پای خود به ایران بازگشت. سناریو دوم در مورد زم نیز چیزی بیش از این نیست که زم نیز با پای خود به ایران بازگشته است.

در رد این سناریو اگر پرسش شود که چرا او خانواده اش را همراه نبرد پاسخ این است که یا خانواده مایل به همراهی با او نبودند یا قرار است بعدا به ایران بروند وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد.

تاریخ انتشار: ۲۶ اکتبر ۲۰۱۹

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن