جمهوری اسلامی در گرداب فتنه ها: رمزگشایی از مفهوم فتنه
"فتنه" کلید واژهای است که این روزها سکه رایج جمهوری اسلامی شده است. "فتنه 88" ، "فتنه اقتصادی"، "فتنه عظیم"، "فتنه آینده"، "فتنه جدید"، "فتنه آخرالزمان"، "فتنه دینی" و...گزیدههایی از بکارگیری گسترده این واژه در ادبیات دولتمردان جمهوری اسلامی است. در ادبیات جمهوری اسلامی، این واژه اشاره به کدامین مشکل اجتماعی دارد؟ جامعه فتنهزده چگونه جامعهای است؟ سلامتی روانی جامعه فتنهزده چگونه ارزیابی میشود؟ سرانجام جامعه فتنهزده کجاست؟ برای روشن شدن بحث نکاتی چند باید مورد دقت قرار گیرد.
پیشگفتار- طرح مساله:
“فتنه” کلید واژهای است که این روزها سکه رایج جمهوری اسلامی شده است. “فتنه ۸۸” ، “فتنه اقتصادی”، “فتنه عظیم”، “فتنه آینده”، “فتنه جدید”، “فتنه آخرالزمان”، “فتنه دینی” و…گزیدههایی از بکارگیری گسترده این واژه در ادبیات دولتمردان جمهوری اسلامی است. در ادبیات جمهوری اسلامی، این واژه اشاره به کدامین مشکل اجتماعی دارد؟ جامعه فتنهزده چگونه جامعهای است؟ سلامتی روانی جامعه فتنهزده چگونه ارزیابی میشود؟ سرانجام جامعه فتنهزده کجاست؟ برای روشن شدن بحث نکاتی چند باید مورد دقت قرار گیرد.
یکم: تکثر کاربردی واژه فتنه و تکثر معنای واژه فتنه
از انتخابات ۸۸ به این سو، جامعه ملتهب ایران سخن از فتنه و فتنهگران را بسیار میشنود. این تکثر کاربرد و استعمال واژه فتنه لزوماً بدان معنا نیست که فتنه تنها یک معنا دارد. آنچه مسلم است واژه فتنه در جایی استفاده میشود که “بحرانی داخلی” در نظام ولایی رخ داده باشد. انواع فتنه در ادبیات رایج رژیم کدامند؟
فتنه اصلاحطلبان، فتنه ۸۸، فتنه بزرگ: “دشمنان قصد داشتند با فتنهانگیزی این حضور پرشور(انتخابات ۸۸) را تحتالشعاع قرار دهند، اما، موفق نشدند و فتنه ۸۸ کشور را در برابر میکروبهای سیاسی واکسینه کرد…. فتنه سال گذشته که فتنه بزرگی بود و سالها بعد مشخص خواهد شد که چه توطئه خطرناکی در پشت آن نهفته بود.”( ۲۹ مهر ۸۹ در دیدار خامنهای از قم)
فتنه اصولگرایان، فتنه عظیم، فتنه جدید: “فتنه آینده که در حال اوجگیری است فتنهای است که میخواهد از درون اصولگرایی درآید و بگوید اصولگرا است اما حوزههای علمیه و شریعت را قبول ندارد….این فتنه عظیم در حال شکلگیری است و بیان مکتب ایرانی (اشاره به مشایی) و تفکر لیبرال در مسائل فرهنگی در همین راستا است.” (باهنر ۲۱ اسفند ۸۹)
فتنه آخرالزمان، فتنه مهدویت، فتنه صالحین: “علیرغم عمقی که فتنه ۸۸ داشت اما…شناخت ماهیت آنها کار سختی نبود، اما در فتنه بعدی شرایط بسیار غبارآلود و تشخیص حق از باطل بسیار دشوارتر خواهد بود و ممکن است با عدهای مواجه شویم که باعلاقه ظاهری به عدالت و مهدویت، به مبارزه با ولایت برخیزند و چه بسا منحرفان با نام صالحین رو در روی انقلاب بایستند… فتنههایی که در آینده پیش روی ماست، پیچیدهتر است و باید بدانیم آخرین فتنهآخرالزمان شبیهترین آنها به حقیقت است و پیچیدگی آن حتی با فتنه عمیق ۸۸ هم قابل قیاس نیست. ( محمدرضا نقدی فرمانده بسیج ۳۱ فروردین ۹۰) ظاهراً مقصود فرمانده بسیج از اشاره به فتنهآخرالزمان اشاره است به انتشار گسترده سی دی “ظهور نزدیک است” که در آن احمدینژاد را شعیب ابن صالح فرمانده ارتش امام زمان معرفی نموده است.
فتنه دینی: “الآن دچار فتنه دینی شدهایم. لذا میبینیم که یکی با اعتقادات امامزمانی ما بازی میکند… به رییسجمهور میگویم که بیا و تا دیر نشده بیدار شو و برگرد به دامن حضرت زهرا… تو همینطوری رأی نیاوردی! حزبالله خودش را برای تو خرج کرد…باید مراقب بود که اسیر فتنه دینی نشویم. از دامن یهودیان امت پیامبر به دامن حضرت زهرا برگرد”. (منصور ارضی ۲۹ فروردین ۹۰)
فتنه اقتصادی: “ضربآهنگ فتنه اقتصادی شروع شده…دشمنان نیز با توطئه جمعآوری ارز از بازار داخلی خواستند به امور اقتصادی ضربه بزنند.” (فرمانده نیروی انتظامی ۲۰ مهر ۸۹)
دوم: ٬فتنه٬ اسم رمز “بحران داخلی ” برای هوادران نظام
بروز بحران در هر جامعهای قابل تصور است. جمهوری اسلامی نیز از آن مستثنی نیست. بدیهی است در هنگام بروز بحران، تمامیت یک نظام سیاسی باید چارهاندیش حل مشکل باشد. تلاش نظام یافته اعضای یک سازمان برای حل بحران یا کاهش بحران را “مدیریت بحران” مینامند.اما، مکانیزم چارهاندیشی در جمهوری اسلامی متفاوت از دیگر کشورهاست. جمهوری اسلامی از نخستین روزهای استقرار خود، ادبیات خاص خود را سکه رایج کرده است. استکبار برابر با امپریالسم، مستضعف برابر با فقیر و… نشانده شدندهاند. از آن جمله است “فتنه” که معادل “بحران داخلی” در ادبیات جمهوری اسلامی بکار برده میشود. پرهیز عامدانه رژیم از بکارگیری واژه بحران داخلی و استفاده از واژه فتنه به جای آن برای توصیف اوضاع جای کشور ناشی از سه نکته سنجی است:
الف) خودفریبی و دیگرفریبی از ملتهب نشان دادن جامعه معترض
ب) خود فریبی و دیگرفریبی از کثرت عددی معترضان
ج) خودفریبی و دیگرفریبی از تعدد بحران های داخلی
چارهجویی درعدم اشاره به حجم گسترده اعتراضات و بحرانها داخلی به برکت ادبیات و تاریخ اسلامی چارهساز آمده است. فتنه در ادبیات جمهوری اسلامی همان بحران داخلی در ادبیات رایج جهان است. فتنه، درآمیختن حق و باطل است به گونهای که تشخیص این دو از همدیگر دشوار است همچنان که در هوای گرگ و میش که نه تاریکی مطلق شبانه است و نه روشنایی روز، تشخیص اشیاء از یکدیگر دشوار است. در این فضای غبارآلود آنچه رهنماست تشخیص مقام عظمای ولایت برای ذوبشدگان در ولایت است و بس.
اصرار در بکارگیری فتنه (نه بحران) از آنجاست که در مفهوم فتنه لزوماً یکی از طرفین منازعه حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است. در نظام ولایی، رهبرملاک تعیین اردوگاه حق از باطل است. تصمیم او، عین تصمیم حق است. او نائب بر حق امام زمان و ولی امرمسلمین جهان است که تصمیم او “حکم حکومتی ” و “فصل الخطاب” است. اعتراض به تصمیات و احکام او، اعتراض شهروندان به حاکمان در نظامهای دمکراتیک نیست؛ فتنهای است که وقتی دامنه اعتراضات تا سرحد عالیترین مقامات مملکتی بالا گرفت (مثلا کروبی که خود روزگاری “حکم حکومتی” را سکه رایج کرد)، فتنه نامیده میشود چرا که بنا به ادعا در فضای غبارآلود ، حق در آن سو قرار دارد که رهبر همان سوست.
به بیان دیگر اگر فرمان ولی فقیه، حکم حکومتی است که روزگاری کروبی ( بنا به صلاح دید آن روز) در اطاعت مردم از رهبری ضرب کرد، چگونه باید مردم را قانع کرد که همان کروبی رأی رهبری در صحت انتخابات را برنمیتابد؟ چاره در برداشتن عنوان “بحران مشروعیت” و برابر نشاندن اعتراض مدنی مردم با ” فتنه ۸۸ به عنوان فتنه بزرگ” است.
بیتردید، به حرکت درآمدن دستگاه مداحان و وعاظ السلاطین این روزها که دم از “فتنه دینی”، “فتنه مهدویت” و “فتنه اصولگرایان” میزنند، نمونه دیگری از بحران داخلی است که رژیم با آن مواجه شده است. اگر احمدینژاد رییس جمهور مکتبی است که به دعای امام زمان به قدرت رسیده است(ادعای مصباح)، همراهی او با لاطائلات مشائی را نظام چگونه میتوان برتابد؟ و اگر رییس جمهور مکتبی نیست، حمایت بیدریغ رهبری را چگونه میتوان تفسیر کرد؟ چاره کار در دست منصور ارضی است که احمدینژاد را تا سرحد یهودیان امت پیامبر (اشاره به نفاق) پایین بیاورد. به عبارت دیگر فتنه دینی.
سوم: اگر ملاک تشخیص رهبری است، فتنه عدالت و مهدویت چیست؟
رویکرد غیرواقعگرایانه به رویدادهای اجتماعی چارهساز نیست. اگر بحران ۸۸ به تشخیص رهبری فتنه است، فتنه عدالت و مهدویت در اشاره صریح فرمانده بسیج به احمدینژاد (که دولت خود را دولت عدالت محور با آرمانهای امامزمانی میداند) چیست؟ مگر در عدالت هم میتواند تخم فتنه نهفته باشد؟ مگر در دولتی که در زبان رهبر “رایحه خوش خدمت” نام گرفت و تماماً مستظهر به حمایتهای جانانه رهبری بوده، هم درآمیختگی حق و باطل وجود دارد؟ مگر رهبر خود جانب این دولت را نگرفته است؟ تنها در یک مثال از صدها مثال مگر محمدرضا باهنر اعلام نکرده بود که اگر نبود سفارش رهبری در حمایت از کابینه دهم احمدینژاد، لااقل ۹ وزیر او رأی اعتماد نمیآوردند؟ (با این وجود سه تن نتوانستند رأی اعتماد مجلس همسو با دولت را بدست آورند). آیا رهبر بر کفایت احمدینژاد و سلامت باورهای دینی او و اطرافیانش باور داشت که این همه از او حمایت میکرد یا باور نداشت و حمایت کرد؟ اگر وجه اول باشد که باید گفت احمدینژاد از روز دیدن هاله نور و سپس تکذیب آن و اعلام مدیریت امامزمان در اداره کشور و حمایت جانانه از مشایی که مورد طعن رهبر قرار گرفت، امتحان پس داده بود. پس چرا باز هم حمایت بیشائبه رهبری از خود را در انتخابات دهم ریاست جمهوری پشت سر داشت تا امروز بشود فتنه عدالت و مهدویت؟ و اگر وجه دوم درست باشد که رهبری به سلامت مدیریت و عقاید دینی او باور نداشت باز چرا در حمایت از او برآمد؟
چهارم: سرمنشأ غبارآلودگی کجاست؟
اگر فتنه به فضا غبارآلوده میگویند که تشخیص درست را دشوار میکند چرا باید کروبی (واژه پرداز حکم حکومتی) به زعم حکومت دچار فتنهگری شده و تشخیص رهبر را در صحت انتخابات برنتابد؟ حال و روز سرگشتگی دیروز کروبی که در تقلب انتخاباتی نهم و دهم شاهد خدشهدار شدن جمهوریت و اسلامیت نظام بود، حال و روز سرگشتگی امروز حامیان ولایت است که شاهد خدشه دار شدن اسلامیت نظام به دست باند مشایی – احمدینژاد هستند (آنان خدشهدار شدن رکن جمهوریت نظام را اعتراف نمیکنند چرا که اصلاً برایشان مهم نیست. اعتقاد آنان به حکومت اسلامی است نه جمهوری اسلامی). آنان دولت کریمه احمدینژاد را فرورفته در انحرافات ایدئولوژیک میدانند (مکتب ایرانی، مدیریت کشور به دست امامزمان و ..) که گویا بنا بود به مصلحت رهبری آن را دامن نزنند ولی اینک که احمدینژاد برای انتخابات آتی مجلس و ریاست جمهوری خیز برداشته، دیگر جای سکوت نیست چرا که کیان رهبری در خطر قرار گرفته است آن گاه که احمدینژاد از هم اکنون اعلام کرده رییس جمهور آینده تعیین شده است . ذوبشدگان ولایت، خطر مشایی (عقل مدبر و همه کاره احمدینژاد) را خطری تشخیص دادهاند که “منحرفان با نام صاحین رو در روی انقلاب (بخوانید خامنهای) میایستند”. جان کلام اینکه اینک رهبری خود در خطر است اما توجیه مردمی را که حمایت جانانه رهبر از دردانه خود را (احمدینژاد) بارها دیدهاند، چه باید کرد؟ پاسخ روشن است: فتنه جدید، فتنهای که روحانیت و مراجع را قبول ندارد یا همان فتنه دینی.
اینک پرسش این است که سر منشأ این غبارآلودگی و درآمیختن حق و باطل که احمدینژاد و اطرافیانش میتوانند “فتنه عظیم منحرفان با نام صالحین” باشند چه کسی است جز مقام عظمای ولایت؟ مگر هم او نبود که در خطبه نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸، احمدینژاد را بر رفیق گرمابه و گلسانش (رفسنجانی) بالاتر نشاند؟
پنجم: چرا فتنه عظیم؟
سخنان سردار نقدی درهمایش جهاد فرهنگی با حضور اقشار بسیجیان کشور، دستوری از بالاست تا هم به نیروهای سرکوبگر خود(بسیجیان) و هم طرف مقابل (باند مشایی – احمدینژاد) بفهماند که فرمان کنترل باند مشایی- احمدینژاد صادر شده است. توجیه این بحران پیش رو باز هم به یمن “فتنه” نامیدن آن میسر است. نقدی در همین همایش گفت: ” فتنههایی که در آینده پیشروی ماست، پیچیدهتر است و باید بدانیم آخرین فتنه آخرالزمان شبیهترین آنها به حقیقت است و پیچیدگی آن حتی با فتنه عمیق ۸۸ هم قابل قیاس نیست.” علت این همه واهمه از “فتنه جدید” در چند چیز است:
فتنه جدید، در ورای مقدسترین عقیده شیعه (مهدویت) قرار گرفته است که میتواند کار را برای مردم در حمایت از رهبری که خود نیز مشروعیتش را از امام زمان گرفته است، دشوار کند.
فتنه جدید، در رأس عالیترین دستگاه اجرایی کشور قرار دارد که از قضا مورد شدیدترین حمایت ها از سوی رهبری قرار گرفته است.
فتنه جدید، از توان تخریب بالایی برخوردار است. تعرض به قدرت احمدینژاد، میتواند نتایج انفجارآمیز اختلال در پیشبرد طرح هدفمند کردن یارانهها را همراه داشته باشد. هاشمی رفسنجانی در هشداری بیسابقه اعلام کرده است که “باید خیلی خیلی مواظب باشیم تا نتیجه این کار مهم و ضروری و این جراحی که باید انجام شود( حذف یارانهها)، منجر به خونریزی نشود. (۲۹ فروردین ۹۰)
فتنه جدید، تمام ارکان نظام را از رهبری گرفته تا سپاه و بسیج و روحانیت را وامدار خود نموده است. رسوا کردن باند مشایی- احمدینژاد، رسوا کردن نظامی است که باند مزکور از “فساد” و “جنایات” آنان گزکها در دست دارد. یکی از سایتهای حامی دولت به صراحت تمام از این حقیقت پردهبرداشته و مینویسد :”به شما نصیحت میکنیم خود را به ورطه نابودی گروههای معاند قبلی نیندازید. کاری نکنید دکتر(احمدینژاد)، مُهر را از دهان بردارد که اگر چنین شود با مردم خشمگینی طرف خواهید بود که فتنه شما را در نیمی از روز جمع خواهند کرد. اگر مردم عمق فساد و جنایات برخیها را بدانند مطمئن باشید کاخهای شما را یکی بعد از دیگری فرو خواهند ریخت.” ( سایت دولتیار ۳۰ فروردین ۹۰)
ششم: صف آرایی اصولگرایان فتنه گر در برابر اصولگرایان فتنه گر
پس از حذف اصلاحطلبان از عرصه قدرت سیاسی، اینک دامنه اختلافات به درون اردوگاه اصولگرایان انتقال یافته است. نقدی، باهنر، مطهری، توکلی، لاریجانی و.. سیل دشنامها را برای فتنه جدید (مشایی- احمدینژاد) ردیف کرده اند. مداحان حکومتی (سعید حدادیان و منصور ارضی) نیز جاده صافکنان این مسیل هستند. متقابلا سایتهای طرفدار باند مشایی- احمدینژاد نیز طرف مقابل را فتنه دانسته است (نقل قول بالا). برآیند این تنازع چیزی نیست جز تقابل اصولگرایان در برابر اصولگرایان.
اینک اصولگرایان هر یک خود را حق و دیگری را باطل میدانند. این وضعیت به درستی فتنهای جدید (بحرانی جدید) را در برابر رژیم قرار داده است. با احتساب اینکه در تنازع اصلاح طلبان و اصولگرایان، رهبر طرف اصولگرایان را داشت، اینک در تنازع اصولگرایان چگونه رهبری نظام میتواند جانب یکی را گرفته و جانب دیگری را رها کند؟ آیتالله خامنهای در سخنرانی اخیر خود خطر بزرگی را رصد کرده بود که به دست باند مشایی- احمدینژاد برای نظامش رقم خورده آن جا که میگوید: “تا زمانی که من زنده هستم و مسئولیت دارم، نخواهم گذاشت حرکت عظیم مردم ایران به سمت آرمانها، ذرهای منحرف شود” وی سوء استفاده دشمنان را یادآور احمدینژاد میشود و چنین وانمود میکند که ” تبلیغات رسانههای بیگانه را درباره این قضایا که آنچنان اهمیتی هم ندارد ببینید، که چه جنجالی به راه انداختهاند و در تحلیلهای خود میگویند، در جمهوری اسلامی ایران شکاف و حاکمیت دوگانه به وجود آمده و رئیس جمهور، حرف رهبری را گوش نکرده است.” او وقایع اخیر (دخالت در ابقا وزیر اطلاعات به رغم میل رییس دولت) را “چندان مهم” ندانست ولی در عین حال تاکید کرد “مصلحتی مورد غفلت قرار گرفته بود.”(۳ اردیبهشت ۹۰)
برآیند این موضعگیری علیه رییس دولت که “غفلت ورزیده” این است که فرمان به جا نشاندن “دُردانه نازپرورده” رهبری صادر شده است. اینک پرسش این است:
در تقابل اصولگرایان در برابر اصولگرایان، موضع احمدینژاد انفعال است یا حمله؟ اگر وی در موضع انفعال قرار گیرد، زین پس باید از اسم و رسم ریاست جمهوری فقط نام آن را برای خود یدک کشد و اگر حمله را آغاز کند، پنجه در صورت رهبری کشیده است که دیروز دستان او را بوسه میزد. اصولگرایان سنتی میتوانند از شر باند مشایی- احمدینژاد رهایی یابند ولی باید در کمتر از دو سال جراحی دیگری را بر پیکره رنجور نظام خود وارد آورند. آخرین جراحی، حذف اصلاحطالبان از قدرت بود.
هفتم: جمهوری اسلامی در گرداب فتنهها
هاشمی رفسنجانی در نامه معروف خود به رهبر جمهوری اسلامی پیش از انتخابات جنجالی ۸۸، “خاموش کردن آتشی که دودش در فضا قابل مشاهده است” را به آیتالله خامنهای یادآور شده بود. او نوشته بود که “سر چشمه شاید گرفتن به بیل… چو بگذشت نشاید گرفتن به پیل” (۱۹خرداد۸۸). ولی این تقاضا آن زمان اجابت نشد. حال در حملاتی که رهبری و اعوان و انصارش به دولت آغاز کردهاند، بیتردید باید گفت که وی در صدد نشاندن آتشی است که بسی خسارتها به سراپرده نظام وارد کرده و در صدد جلوگیری از سیلابی است که از سرچشمه بسی گذشته و خرابیها بسیار برای بنیان نظام به بار آورده است. اما آیا این مهم، در قوت و قدرت رهبری است؟ پاسخ آنکه: اینک جمهوری اسلامی گرفتار در گرداب فتنههایی بس ویرانگر است. چگونه نظامی که جراحی ها بر تن دیده است میتواند در برابر این همه فتنه که خود معترف به آنهاست، مقاومت کند. این فتنهها عبارتند از:
فتنه جنبش سبز (بحران مشروعیت نظام با خدشهدار شدن رکن جمهوریت نظام)
فتنه دینی یا همان باند مشایی- احمدینژاد (بحران مشروعیت نظام با خدشه دار شدن رکن اسلامیت نظام)
فتنه اصولگرایان سنتی (لاریجانیها – توکلی، مطهری و..) به زعم باند مشایی – احمدینژاد
فتنه اقتصادی (بحران اقتصادی ناشی از شوک بالا رفتن قیمتها پس از حذف یارانهها)
در کنار این همه انواع فتنهها (بحرانهای داخلی) باید برشمرد بحرانهای دیگری که نظام با آن مواجه است:
بحران در مناسبات خارجی (منازعه با با دولتهای عرب همسایه، نیجریه، سنگال و..)
بحران ناشی از پرونده هستهای ایران و غرب
بحران نقض حقوق بشر (تا سرحد تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای جمهوری اسلامی و تحت تحریم قرار گرفتن ۳۲ مقام ارشد ایرانی توسط امریکا و اتحاده اروپا)
این همه بحران در بحران و فتنه در فتنه چگونه میخواهد به سرپنجه رهبر فرزانه! حل شود معمایی است که تاریخ پاسخ آن را خواهد داد ولی معادلات علمی برای آن معیارهایی را نشان میدهد: جامعه نا آرام
هشتم: جامعه فتنهزده: جامعه ناآرام
رژیمی تا این حد گرفتار در بحران و فتنه چگونه میتواند سر سلامت به در برد؟ مروری گذرا بر ادبیات ۲ سال اخیر جمهوری اسلامی آن هم از زبان رهبر و دولتمردانش، کافی است تا بدانیم از منظر روانشناسی اجتماعی (علمی که به مطالعه کنشهای متقابل گروه های اجتماعی میپردازد)، ایران جامعهای ملتهب، ناآرام، تنشآلود و در نتیجه آبستن حوادث است. انتخابات شکوهمند! ریاست جمهوری ۸۸ از قضا سرکنگبینی بود که صفرا فزود. برگزیدن رییس جمهوری با ۲۵ میلیون رأی و ۶۳% آرا اگر در هر کشور دیگری روی داده بود، بیدرنگ بسان “سد موجشکنی” عمل میکرد که هرناملایمتی را در جامعه برطرف میکرد. اما این همه سخن از انواع فتنه و برحذر داشتن مردم از فتنهگران و فضای غبارآلود، چیزی نیست جز اعتراف حکومت به درافتادن در “شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل”. بدینسان آرامش روانی دیربازی است از مردم و دولتمردان ایرانی رخت بربسته است.
اینک سکان عالیترین مقام اجرایی در دست کسی است که هم مشروعیت او زیر سوال است و هم کفایت او. جمهوری اسلامی که امروز برای بحرین سینه چاک کرده است به خوبی میداند، که مشروعیت حاکمان سنی بحرین توسط اکثریت شیعه این کشور زیر سوال رفته است و نه کفایت مملکتداری آنان. هیچ بحرینی از گرانی قبض برق و گاز و تلفن و…شکایت ندارد. شکایت آنان از نامشروع بودن حکومتی اقلیت بر اکثریت است.
جمهوری اسلامی،اما، به برکت بالا نشاندن نااهلان بر مساند قدرت در فرایند انتخاباتهای تصنعی به ویژه انتخابات ۸۸، اینک هم مشروعیت خود را از دست داده است و هم کفایت خود را ( = سوء مدیریت). برآیند مستقیم فقدان کفایت و فقدان مشروعیت جز آن نیست که ببینیم فرمانده نیروی انتظامی، پیشبینی فتنه اقتصادی! کند (خطر شورش اجتماعی از بالا رفتن قیمتها) و رهبر انقلاب نیز انحراف در آرمانها.
فقدان کفایت و مشروعیت، ناگزیر، تبعات اجتماعی خود را به همراه خواهد داشت. چنین جامعهای، از نظر سلامتی روانی دچار اختلالات عمدهای است که به صورت ناآرامیها و تنشهای اجتماعی ظهور پیدا میکند. از دست رفتن “اعتماد ملی” بزرگترین عارضه جامعه بحرانزده است.
نهم: خطرجنگ داخلی: مقدمه ظهور
احمدینژاد وقتی که برای اولین بار از وزارت خارجه ایران دیدار کرد (خاطره نویسنده)، تاکتیک خود را در عرصه سیاست خارجی با این مضمون بیان داشت که : بهترین دفاع، حمله است. او این روش را در مسایل داخلی نیز در تعرض به هاشمی، ناطق نوری، کروبی، موسوی و… بهکار بسته است. در واکنش به آتش تهیهای که این روزها توسط اصولگرایان سنتی بر سر او میریزد، یکی از سایت حامی او صراحتاً هشدار داده که “زد و خوردهای خونین” میتواند محصول این نتیجه باشد. سایت مزبور مینویسد: “اگر موج تخریب دولت به همین شکل ادامه یابد و اعتراضات به اصطلاح رسانهای به اغتشاشات خیابانی تبدیل شود و لاتها و شعبان بیمخها به سمت پاستور [ دفتر رئاست جمهوری] حرکت کنند قطعاً گروههای معاند با ظاهر مشابه در آنها رخنه کرده و طولی نخواهد کشید کشور به عرصه زد و خوردهای خونین و بیقاعده تبدیل خواهد شد زیرا در آن صورت کسی طرف مقابلش را نخواهد شناخت.” (سایت دولتیار ۳۹ فروردین ۹۰- سخنی با طراحان ترور احمدینژاد)
در این میان، مدیریت جراحی اقتصادی (طرح هدفمند کردن یارانهها) که در دست احمدینژاد است، پاشینه آشیل نظامی است که اگر قدرت احمدینژاد را مورد تعرض قرار دهد، منجر به انفجار اقتصادی در کشور میشود و اگر مورد تعرض قرار ندهد، منجر به هتک حرمت جایگاه ولایت مطلقه فقیه ( فتنه دینی / بحران رهبری) خواهد شد.
در همه حال بروز نا آرامیهای اجتماعی در جامعه ناآرام (فتنهزده/ بحرانزده) ایران تا سرحد جنگ داخلی دور از انتظار نیست؛ جنگی که از قضا از منظر فتنه مهدویت، مقدمه ظهور است.
تاریخ انتشار:
۳ اردیبهشت ۱۳۹۰ / ۲۳ آوریل ۲۰۱۱