ربط نامگذاری سال جهاد اقتصادی با پیشبینی جرج سروس
با توجه به شدت اختلافات داخلی در حاکمیت جمهوری اسلامی چرا آیتالله خامنهای این سال را سال اتحاد و همدلی نام گذاری نکرد؟ میدانیم که پس از انتخابات 88، اختلافات در حاکمیت جمهوری اسلامی تا سرحد حذف یکی از دو جناح حاکمیت (اصلاحطلبان) از قدرت پیش رفت. جناح حاکم، این حذف را در آوردن «چشم فتنه» نام نهاده است.
با توجه به شدت اختلافات داخلی در حاکمیت جمهوری اسلامی چرا آیتالله خامنهای این سال را سال اتحاد و همدلی نام گذاری نکرد؟ میدانیم که پس از انتخابات ۸۸، اختلافات در حاکمیت جمهوری اسلامی تا سرحد حذف یکی از دو جناح حاکمیت (اصلاحطلبان) از قدرت پیش رفت. جناح حاکم، این حذف را در آوردن «چشم فتنه» نام نهاده است.
جرج سوروس در ۴ مارس ۲۰۱۱ پیشبینی کرد که جمهوری اسلامی تا یک سال دیگر وجود نخواهد داشت، او در یک اظهار نظر بیپروا در حالی که میداند نباید بیگداربه آب بزند، پیشبینی کرد: “من یقین دارم که این رژیم باقی نخواهد ماند…من حاضرم شرط ببندم که رژیم ایران تا یک سال دیگر وجود نخواهد داشت.”
از سوی دیگر آیتاالله خامنهای در پیام نوروزی خود به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۰، این سال را “سال جهاد اقتصادی” نامگذاری کرد. وی گفت: “از جملهی اساسیترین کارهای دشمنان کشور ما، مسائل اقتصادی است…. آنها در عرصهی اقتصادی فعالیت بسیار زیادی دارند. همین تحریمهائی که دشمنان ملت ایران زمینهسازی کردند…به قصد این بود که یک ضربهای بر پیشرفت کشور ما وارد کنند و آن را از این حرکت شتابنده باز بدارند….لذا من این سال را «سال جهاد اقتصادی» نامگذاری میکنم.”
آیا بین اظهارات جرج سوروس و اقدامات رهبر ایران در نامگذاری سال جهاد اقتصادی هیچگونه ربطی برقرار است؟ مدعای این نوشته آن است که آیتالله خامنهای در گمان خود دقیقا متوجه نقطه ضعف نظام است؛ نظامی که اینک تحت تحریمها اگر در صدد تامین معیشت مردم برنیاید فروپاشی آن قطعی است. آنچه او غافل از آن است این که نظام اقتصادی کشور سرتا پا فاسد و متعفن است. راه حل چنین نظامی در گرو اصلاح اقتصادی نه جهاد اقتصادی است.
برای روشن شدن پرسش فوق، ملاحظاتی چند به شرح زیر باید مد نظر قرار گیرد:
یکم: چرا سال وحدت نه؟
با توجه به شدت اختلافات داخلی در حاکمیت جمهوری اسلامی چرا آیتالله خامنهای این سال را سال اتحاد و همدلی نامگذاری نکرد؟ میدانیم که پس از انتخابات ۸۸، اختلافات در حاکمیت جمهوری اسلامی تا سرحد حذف یکی از دو جناح حاکمیت (اصلاح طلبان) از قدرت پیش رفت. جناح حاکم، این حذف را در آوردن چشم فتنه نام نهاده است.
اما آن سوتر، اختلاف درحاکمیت تا حذف رفسنجانی از ریاست خبرگان و اختلاف اصولگرایان با یگدیگر بالا گرفته است. محمدرضا باهنر، خبر از آن داده است که فتنه دیگری ( فتنه احمدینژاد – مشایی) ولی از میان اصولگرایان بروز خواهد کرد. ( فتنه آینده که در حال اوجگیری است فتنهای است که میخواهد از درون اصولگرایی درآید و بگوید اصولگرا است اما حوزههای علمیه و شریعت را قبول ندارد…این فتنه عظیم در حال شکلگیری است، بیان مکتب ایرانی و تفکر لیبرال – اشاره به اظهارات مشایی- در مسائل فرهنگی در همین راستا است. ۲۱/۱۲/۸۹)
اسدالله بادامچیان چهره مطرح حزب مؤتلفه نیز بدون نام بردن ولی با اشارهای روشن به رییس دولت گفت: “متاسفانه احساس میشود که برخی از گروههای داخل اصولگرایان، اصحاب قدرت شدهاند و میخواهند حالا که بر رأس قدرت هستند به هر نحوی که شده این قدرت را برای خودشان حفظ کنند.” (۲/۱/۹۰ ویژه نامه نوروزی همشهری).
ظاهراً این اظهارات واکنش طیف از اصوالگرایان سنتی به طیف دیگر اصولگرایان به رهبری احمدینژاد است که اعلان نموده رئیس جمهوری آینده ایران مشخص شده است.”(ابصارنیوز ۲۵/۱۲/۸۹)
دوم: مبانی پیشبینی سوروس:
جرج سوروس سرمایهدار امریکایی و رییس موسسه جامعه باز به عنوان کسی که معترف است در تحولات سال های ۸۹ تا ۹۱ میلادی در فروپاشی رژیمهای وابسته به اتحاد جماهیر شوروی نقش داشته، به خوبی واقف به مواضعی که اتخاذ میکند، میباشد. این نوشته درصدد نیست صحت پیشبینی سوروس را به آزمایش بگذارد ولی گمان دارد که درک او از اوضاع داخلی ایران و همچنین اوضاع جاری منطقه خاورمیانه درست است. رژیم جمهوری اسلامی حسابش از حساب رژیمهایی مثل تونس، مصر، لیبی، سوریه و.. که تا کنون دستخوش آشوب شدهاند، جدا نیست. مشخصه همه این رژیم ها دو چیز است: رژیمهایی به شدت فاسد و رژیمهایی به شدت سرکوبگر.
در حالی که خامنهای به خوبی متوجه مشکل تحریم است ولی مشکلات عدیده دیگر را که جهاد اقتصادی چارهساز آن نیست، در نظر ندارد. این مشکلات عبارتند از:
- تحریم های موجود و تحریم هایی بیشتری که در راه هستند.
- اقتصاد غیرمولد و زندگی مصرفی جامعه ایرانی.
- بیبرنامهگی نظام جمهوری اسلامی تا آنجا که مهمترین سند اقتصادی این نظام یعنی سند چشمانداز ایران که شرط توسعه اقتصادی را برای رسیدن به مقام اول در منطقه با رشد ۸ درصدی میدانسته به ادعای مقامات کشوری اینک در هالهای از ابهام قرارگرفته است.
سوم: جهاد اقتصادی، فتنه اقتصادی یا بمب ساعتی :
رهبر جمهوری اسلامی با اعلام جهاد اقتصادی در حالی به پیشواز سال ۹۰ رفته که به خوبی از اوضاع شکننده داخلی کشور آگاه است. ظاهرا “جهاد اقتصادی” نسخهای است که نظام برای “فتنه اقتصادی” نوشته است .چه سخنی گویاتر از اظهارات فرمانده نیروی انتظامی میتوان یافت که گفته بود “هم اینک ضربآهنگ فتنه اقتصادی شروع شده است” (۹/۷/۸۹). این در حالی است که احمدینژاد با ابراز نگرانی درباره اجرای طرح هدفمند کردن یارانه ها گفت: “این قانون هنوز به طور کامل اجرایی نشده …و باید مراقب بود که آسیبی به آن وارد نشود چرا که دشمن از اجرای این قانون سیلی خورده و چه بسا به دنبال فتنهگری باشد.”(۲۳/۱۲/۸۹ در نشست با استانداران)
نمونهای از صدها نگرانی در اقدام نسنجیده هدفمند کردن یارانهها را میتوان دراظهارات محسن هاشمی مدیر عامل وقت متروی تهران شاهد آورد که گفته بود: “اگر پس از اجرای قانون هدفمندی یارانهها، مترو قادر به پاسخگویی به نیاز مسافران نباشد شاهد بروز اغتشاشات و شورشهای اجتماعی خواهیم بود.” (۲۱/۷/۸۹
فتنه اقتصادی چیست؟
فتنه اقتصادی تعبیری کاملا من درآوردی است که درهیچ کتاب اقتصادی نمیتوان آن را یافت. بنابر این، چنین تعبیری فاقد تعریف و معنای مشخص است. تنها تعریفی که وجود دارد، تعریف فتنه است. مصلحی وزیر اطلاعات میگوید: “فتنه عبارت از یک وضعیتی است که …جامعه نتواند به راحتی حق را از باطل تشخیص دهد.” پرسش این است که مگر قرار است در فتنه اقتصادی کدامین حق از کدامین باطل تشخیص داده نشود؟
برای درک معنای فتنه اقتصادی ناگزیر باید فتنه اقتصادی را در بستر ادبیات جمهوری اسلامی با “فتنه سیاسی” پس از انتخابات، مقایسه کرد. فتنه ۸۸ نام مستعاری است که نظام برابر با “یک بحران بزرگ” از آن استفاده میکرد. اگر فتنه ۸۸ بحرانی بزرگ در عرصه سیاسی – اجتماعی ایران بود، ناگزیر باید فتنه اقتصادی را نام مستعار بحران اقتصادی بزرگی دانست که جرج سوروس ناظر به این واقعیت و البته دیگر بحران های موجود، بقای جمهوری اسلامی را ناممکن میداند.
بسیاری ناظران پیش از سوروس، پیشبینی کردهاند که ایران یا توجه به افزایش جمعیت و کاهش رشد اقتصادی در کنار فساد مدیریتی، بر روی “بمب ساعتی جمعیت” نشسته است. دکتر شاهین فاطمی تعبیر بسیار بلیغی از وضعیتی که در پیش پای رژیم قرار دارد به دست میدهد. او با اشاره به طرح نسنجیده هدفمند کردن یارانه ها میگوید: “این یک اقدام بسیار نسنجیده و شتابزده است که در شرایط فعلی میتواند محرک یک انفجار اجتماعی باشد. تعجب من همیشه از این بود که چطور یک حکومتی دانسته در این شرایط به چنین عملی دست میزند، ولی بعد از این که مطالب آقای احمدینژاد را شنیدم پاسخ خود را پیدا کردم. به نظر من این مقدمهای است برای قبضه کردن قدرت در دست آقای احمدینژاد، از بین بردن مجلس و گرفتن اختیارات از مجلس، یعنی همان نمونهای که هوگو چاوز در ونزوئلا ایجاد کرده و به بهانه این که آشوب و ناامنی وجود دارد میخواهند قدرت را یکسره در دست بگیرند که البته این آشوب هم ناشی از همین اقدام حکومت است.” (رادیو فردا ۲۹/۹/۸۹)
نتیجهگیری:
نتیجه این است که آیتالله خامنهای نیز به خوبی اطلاع دارد حدود ۶۰ درصد جمعیت کنونی ایران، پس از انقلاب ۵۷ زاده شدهاند.این واقعیت در پیام نوروزی اوباما نیز مورد تاکید قرار گرفت. این جمعیت جوان و متقاضی کار و زندگی هرگونه که پرورش یافته باشد، دست پرورده انقلاب اسلامی است. تحریمهای اتحادیه اروپا و سازمان ملل در کنار فشاری که طرح هدفمند کردن یارانهها و اجرای طرح مالیات بر ارزش افزوده و .. برگرده مردم وارد میکند، همگی عواملی هستند که اقتصاد ایران را شکننده کردهاند.
در حالی که هیچ ارزیابی از نامگذاری سال ۸۹ به عنوان سال “همت مضاعف، کار مضاعف” وجود ندارد، جهاد اقتصادی نسخهنویسی شتابزدهای است که آیتالله خامنهای برای مرهم نهادن بر زخمی عمیق تجویز مینماید که یکی آن را بمب ساعتی جمعیت و دیگری فتنه اقتصادی تعبیر کرده است. هر کدام باشد دلایل کافی برای فردی چون جرج سروس وجود دارد که جرأت داشته باشد برای سقوط جمهوری اسلامی شرطبندی کند.
تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۳۹۰ / نواندیشان