راه مذاکره ایران با آمریکا و عربستان از پاکستان میگذرد؟
در غیاب بولتون، بن زائد و بن سلمان و در شرایطی که دونالد ترامپ تدریجا وارد کارزار تبلیغاتی خود میشود و از تمرکزش بر سیاست خارجی کاسته خواهد شد، از قضا «شاید» راه کاهش تنش تهران- واشنگتن نه از پاریس بلکه از اسلام آباد میگذرد. اینکه نه تهران، نه ریاض و نه واشنگتن اراده بر جنگ ندارند خود فاکتور مهمی برای موفقیت تلاش میانجیگرانهای است که هم از سوی دونالد ترامپ و هم از سوی محمد بن سلمان به عمران خان، نخست وزیر پاکستان، واگذار شده است.
عمران خان، نخست وزیر پاکستان، در سفرش به ایران در ماه آوریل امسال هنگامی که در مصاحبه مطبوعاتی با حسن روحانی نیازمند مترجم از انگلیسی به فارسی شده بود، گفت «اگر استعمارگران اروپایی به شبه قاره نیامده بودند، ما امروز در اینجا به زبان فارسی صحبت می کردیم.»
این سخن او نه صرفا گفتن سخنانی برای خوشآیند میزبانش بود بلکه حکایت از نفوذ فرهنگی ایرانی طی سدهها در شبه قاره هند از جمله در کشوری که بعدا پاکستان نام گرفت، داشت. با چنین درکی که او از نفوذ فرهنگی ایران در شبه قاره دارد جالب است که اینک او فاش ساخته هم دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا و هم محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، از او خواستهاند تا میان امریکا- ایران از یک سو و عربستان- ایران از سوی دیگر میانجیگری کند.
به این ترتیب، به نظر میرسد افزون بر ژاپن و فرانسه باب جدیدی برای میانجیگری بین ایران و امریکا گشوده شده همچنان که به نظر میرسد تحولاتی پشت پرده برای میانجیگری پاکستان میان تهران و ریاض نیز در جریان است.
اینکه بن سلمان از نخست وزیر پاکستان درخواست کرده بود تا در مسیر خود به نیویورک توقفی کوتاه در ریاض داشته باشد و به او مسئولیت دهد تا برای رفع تنش با ایران تلاش کند، سیگنال مهمی است. به ویژه اینکه درخواست محمد بن سلمان از نخست وزیر پاکستان پس از آن صورت میپذیرد که در ۱۴ سپتامبر دو تاسیسات نفتی عربستان در بقیق و خریص مورد حمله گروه حوثی مورد حمایت ایران قرار گرفتند که در نتیجه آن تولید نفت عربستان از رقم تقریبی ده میلیون بشکه در روز به نیم تقلیل یافت.
اینکه عربستان دولتی را فعال کند که نفوذ فرهنگی ایران را در شبه قاره اعتراف دارد و از سوی دیگر روابط حسنهای با عربستان سعودی دارد که اخیرا در سفر محمد بن سلمان به پاکستان تا رقم ۲۰ میلیارد دلار در آن کشور سرمایه کرده، خود پیام مهمی را در بحبوحه تنشهای فزاینده خاورمیانه مخابره میکند. اما، در شرایط حال حاضر منطقه، میزان موفقیت عمران خان چه اندازه میتواند باشد؟ آیا میتوان برای نقش میانجیگرانه پاکستان موفقیتی تصور کرد؟
پاسخ به این پرسش در نقشی که عمران خان میخواهد بین ایران و امریکا از یک سو و ایران و عربستان از سوی دیگر ایفا کند، متفاوت است. پرونده خصومت ایران و امریکا عمری به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد در حالیکه ایران وعربستان گاه تا سرحد امضای قراردادهای همکاری امنیتی (در دولت خاتمی) پیش رفته بودند. به رغم قطع رابطه ایران و عربستان از ژانویه ۲۰۱۶، ریاض جز سال اول، موجبات سفر حج زائران ایرانی را فراهم آورده است. در حج امسال گزارشها حاکی از رفتار احترامآمیز عربستان با حجاج ایرانی بود. به رغم آنکه ریاض تهران را عامل پشت پرده حمله به تاسیاست نفتیاش معرفی کرده ولی به وضوح روشن است که لحن تندی علیه تهران اتخاذ نکرده است. این در حالی است که چند سال پیشتر محمد بن سلمان در مصاحبهای رهبر جمهوری اسلامی را هیتلر زمان توصیف کرده بود و گفته بود توپ را به زمین ایران خواهد انداخت؛ سخنی که نشان از اقدامات عربستان برای خرابکاری در ایران توسط مقامات ایرانی تفسیر شد.
اما، به رغم این موضعگیریها، در چهاردهمین اجلاس سازمان همکاری اسلامی که به میزبانی عربستان در مکه برگزار شد، بیانیه نهایی بر خلاف اجلاس سیزدهم در استانبول مطلقا خالی از هرگونه تعریض و کنایه و حتی نام بردن از ایران بود. در چنین فضایی اگر بخواهیم شانس موفقیت عمران خان را برای میانجیگری میان تهران و ریاض ارزیابی کنیم اگرچه دشوار بتوان باور داشت تلاش او به زودی بتواند به ثمر برسد، اما، ضریب موفقیت او صفر نیست.
موقعیت و اعتبار بینالمللی عربستان بهویژه ولیعهد پر نفوذ آن، در سالگرد قتل فجیع خاشقجی (که بنا به جدیدترین اخبار محمد بن سلمان مسئولیت آن را برعهده گرفته) به مراتب در درجات پایینتر از آن در یک سال پیشتر است.
ولیعهد عربستان به اندازه کافی از درایت برخوردار است که نگذارد اعتبار بینالمللی کشورش به خاطر جنگ بیحاصل یمن از این بدتر شود به ویژه اینکه اینک شکاف میان عربستان و امارات در جنگ یمن نیز نمایان شده است. در ائتلاف نظامی که عربستان مرکب از ۱۰ کشور در ۲۰۱۵ تشکیل داده بود و از پاکستان دعوت به عمل آورده بود که در آن شرکت نماید، درخواست عربستان با مخالفت پارلمان پاکستان مواجه شد که به اتفاق آرا به ریاض اعلام داشت در جنگ یمن «بی طرف» باقی خواهد ماند. نتیجه درایتی که پاکستان در ۲۰۱۵ به خرج داد اینک نمایان شده که ولیعهد عربستان از این کشور بخواهد بین تهران و ریاض میانجیگری کند.
اینکه ولیعهد پرنفوذ عربستان از عمران خان خواسته تا واسطه میان تهران و ریاض شود قطعا مورد حمایت بن زاید ولیعهد امارات نیز قرار خواهد گرفت. با این حساب اگر برای تلاش عمران خان شانس موفقیتی قائل باشیم، دو تن از گروه ب (گروهی که جواد ظریف به عنوان اعضای مخرب رابطه ایران و امریکا نام برده بود شامل بن سلمان، بن زاید، بولتون و بنیامین نتانیاهو) از این گروه خارج شدهاند. بولتون نیز پیشتر توسط ترامپ از حلقه پیرامونی رییس جمهور امریکا حذف شده است.
با این حساب شانس تلاشهایی که عمران خان برای کاهش تنش بین تهران و واشنگتن مصروف خواهد داشت، چندان اندک نیست اگر چه بسیار دشوار است.
عمران خان، نخست وزیر پاکستان، در سفرش به ایران در ماه آوریل امسال هنگامی که در مصاحبه مطبوعاتی با حسن روحانی نیازمند مترجم از انگلیسی به فارسی شده بود، گفت «اگر استعمارگران اروپایی به شبه قاره نیامده بودند، ما امروز در اینجا به زبان فارسی صحبت می کردیم.»
این سخن او نه صرفا گفتن سخنانی برای خوشآیند میزبانش بود بلکه حکایت از نفوذ فرهنگی ایرانی طی سدهها در شبه قاره هند از جمله در کشوری که بعدا پاکستان نام گرفت، داشت. با چنین درکی که او از نفوذ فرهنگی ایران در شبه قاره دارد جالب است که اینک او فاش ساخته هم دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا و هم محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، از او خواستهاند تا میان امریکا- ایران از یک سو و عربستان- ایران از سوی دیگر میانجیگری کند.
به این ترتیب، به نظر میرسد افزون بر ژاپن و فرانسه باب جدیدی برای میانجیگری بین ایران و امریکا گشوده شده همچنان که به نظر میرسد تحولاتی پشت پرده برای میانجیگری پاکستان میان تهران و ریاض نیز در جریان است.
اینکه بن سلمان از نخست وزیر پاکستان درخواست کرده بود تا در مسیر خود به نیویورک توقفی کوتاه در ریاض داشته باشد و به او مسئولیت دهد تا برای رفع تنش با ایران تلاش کند، سیگنال مهمی است. به ویژه اینکه درخواست محمد بن سلمان از نخست وزیر پاکستان پس از آن صورت میپذیرد که در ۱۴ سپتامبر دو تاسیسات نفتی عربستان در بقیق و خریص مورد حمله گروه حوثی مورد حمایت ایران قرار گرفتند که در نتیجه آن تولید نفت عربستان از رقم تقریبی ده میلیون بشکه در روز به نیم تقلیل یافت.
اینکه عربستان دولتی را فعال کند که نفوذ فرهنگی ایران را در شبه قاره اعتراف دارد و از سوی دیگر روابط حسنهای با عربستان سعودی دارد که اخیرا در سفر محمد بن سلمان به پاکستان تا رقم ۲۰ میلیارد دلار در آن کشور سرمایه کرده، خود پیام مهمی را در بحبوحه تنشهای فزاینده خاورمیانه مخابره میکند. اما، در شرایط حال حاضر منطقه، میزان موفقیت عمران خان چه اندازه میتواند باشد؟ آیا میتوان برای نقش میانجیگرانه پاکستان موفقیتی تصور کرد؟
پاسخ به این پرسش در نقشی که عمران خان میخواهد بین ایران و امریکا از یک سو و ایران و عربستان از سوی دیگر ایفا کند، متفاوت است. پرونده خصومت ایران و امریکا عمری به درازای عمر جمهوری اسلامی دارد در حالیکه ایران وعربستان گاه تا سرحد امضای قراردادهای همکاری امنیتی (در دولت خاتمی) پیش رفته بودند. به رغم قطع رابطه ایران و عربستان از ژانویه ۲۰۱۶، ریاض جز سال اول، موجبات سفر حج زائران ایرانی را فراهم آورده است. در حج امسال گزارشها حاکی از رفتار احترامآمیز عربستان با حجاج ایرانی بود. به رغم آنکه ریاض تهران را عامل پشت پرده حمله به تاسیاست نفتیاش معرفی کرده ولی به وضوح روشن است که لحن تندی علیه تهران اتخاذ نکرده است. این در حالی است که چند سال پیشتر محمد بن سلمان در مصاحبهای رهبر جمهوری اسلامی را هیتلر زمان توصیف کرده بود و گفته بود توپ را به زمین ایران خواهد انداخت؛ سخنی که نشان از اقدامات عربستان برای خرابکاری در ایران توسط مقامات ایرانی تفسیر شد.
اما، به رغم این موضعگیریها، در چهاردهمین اجلاس سازمان همکاری اسلامی که به میزبانی عربستان در مکه برگزار شد، بیانیه نهایی بر خلاف اجلاس سیزدهم در استانبول مطلقا خالی از هرگونه تعریض و کنایه و حتی نام بردن از ایران بود. در چنین فضایی اگر بخواهیم شانس موفقیت عمران خان را برای میانجیگری میان تهران و ریاض ارزیابی کنیم اگرچه دشوار بتوان باور داشت تلاش او به زودی بتواند به ثمر برسد، اما، ضریب موفقیت او صفر نیست.
موقعیت و اعتبار بینالمللی عربستان بهویژه ولیعهد پر نفوذ آن، در سالگرد قتل فجیع خاشقجی (که بنا به جدیدترین اخبار محمد بن سلمان مسئولیت آن را برعهده گرفته) به مراتب در درجات پایینتر از آن در یک سال پیشتر است.
ولیعهد عربستان به اندازه کافی از درایت برخوردار است که نگذارد اعتبار بینالمللی کشورش به خاطر جنگ بیحاصل یمن از این بدتر شود به ویژه اینکه اینک شکاف میان عربستان و امارات در جنگ یمن نیز نمایان شده است. در ائتلاف نظامی که عربستان مرکب از ۱۰ کشور در ۲۰۱۵ تشکیل داده بود و از پاکستان دعوت به عمل آورده بود که در آن شرکت نماید، درخواست عربستان با مخالفت پارلمان پاکستان مواجه شد که به اتفاق آرا به ریاض اعلام داشت در جنگ یمن «بی طرف» باقی خواهد ماند. نتیجه درایتی که پاکستان در ۲۰۱۵ به خرج داد اینک نمایان شده که ولیعهد عربستان از این کشور بخواهد بین تهران و ریاض میانجیگری کند.
اینکه ولیعهد پرنفوذ عربستان از عمران خان خواسته تا واسطه میان تهران و ریاض شود قطعا مورد حمایت بن زاید ولیعهد امارات نیز قرار خواهد گرفت. با این حساب اگر برای تلاش عمران خان شانس موفقیتی قائل باشیم، دو تن از گروه ب (گروهی که جواد ظریف به عنوان اعضای مخرب رابطه ایران و امریکا نام برده بود شامل بن سلمان، بن زاید، بولتون و بنیامین نتانیاهو) از این گروه خارج شدهاند. بولتون نیز پیشتر توسط ترامپ از حلقه پیرامونی رییس جمهور امریکا حذف شده است.
با این حساب شانس تلاشهایی که عمران خان برای کاهش تنش بین تهران و واشنگتن مصروف خواهد داشت، چندان اندک نیست اگر چه بسیار دشوار است. در غیاب بولتون، بن زائد و بن سلمان و در شرایطی که دونالد ترامپ تدریجا وارد کارزار تبلیغاتی خود میشود و از تمرکزش بر سیاست خارجی کاسته خواهد شد، از قضا «شاید» راه کاهش تنش تهران- واشنگتن نه از پاریس بلکه از اسلام آباد میگذرد. اینکه نه تهران، نه ریاض و نه واشنگتن اراده بر جنگ ندارند خود فاکتور مهمی برای موفقیت تلاش میانجیگرانهای است که هم از سوی دونالد ترامپ و هم از سوی محمد بن سلمان به عمران خان، نخست وزیر پاکستان، واگذار شده است.
تاریخ انتشار: ۱ اکتبر ۲۰۱۹ / رادیو فردا