صفحه نخستیادداشت‌های فارسی

به چالش کشیدن دوگانه «نه جنگ، نه مذاکره» خامنه‌ای‌ از سوی ترامپ

 

مرداد سال جاری بود که ٰرهبر جمهوری اسلامی استراتژی دو ستونی خود را در برابر امریکا اعلام کرد. او گفت «نه مذاکره می‌کنیم، نه جنگ می‌شود». این راهبرد از همان آغاز خام و ناپخته بود. استدلال او برای اینکه «جنگ نخواهد شد» این بود که «جنگ دو طرف دارد. یک طرفش ما هستیم و یک طرفش آن‌ها. ما که جنگ را شروع نخواهیم کرد. امریکایی هم جنگ را شروع نخواهند کرد. چرا؟ برای اینکه آن‌ها می‌دانند اگر جنگی را شروع کنند صد در صد به ضررشان تمام خواهد شد.»

با چنین استدلالی خامنه‌ای در معادله خود، اراده آغاز جنگ توسط امریکا را برابر با صفر گرفته بود. این دوگانه رهبر جمهوری اسلامی با عملیات نظامی امریکا در ۱۳ دی ۹۸ که منتهی به کشته شدن سردار پاسدار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، و همراهان او شد، عملا اینک توسط ترامپ به چالش کشیده است.

در این عملیات امریکا مهمترین فرمانده نظامی جمهوری اسلامی ایران را که آوازه او دیگر نه در ایران بلکه در جهان طنین افکنده بود، به قتل رساند. پنتاگون اعلام داشت این عملیات به فرمان مستقیم دونالد ترامپ، رییس جمهور، امریکا انجام شد. متعاقب این عملیات ترامپ در یک پیام توئتری نوشت: «ایرانی‌ها در هیچ جنگی پیروز نشدند. اما هیچ مذاکره‌ای هم شکست نخورده‌اند.»

اگر دقت شود، این پیام او عینا حاوی پاسخ او به دوگانه آیت‌الله خامنه‌ای است. از نظر ترامپ باب مذاکره‌ای که خامنه‌ای مسدود کرده دقیقا نقطه قوت ایران است. نکته دوم سخن او این است که اگر ایران در صدد انتقام و تلافی‌جویی بابت خون سلیمانی برآید این یعنی آغاز جنگی که ترامپ گمان دارد ایرانی‌ها مانند دیگر جنگ‌ها در آن پیروز نخواهند شد.

مدعای این یادداشت دفاع از اظهارات رییس جمهور امریکا نیست بلکه مدعا رد اظهارات علی خامنه‌ای است که ساده‌دلانه گمان داشت جنگ نخواهد شد. چنان که گفته شد او تقریبا اقدام امریکا به جنگ علیه ایران را صفر ارزیابی کرده بود با گمان آن که اگر جنگی از سوی امریکا صورت گیرد آنان خود می‌دانند که صد در صد به ضررشان است.

اینک امریکا حرکت خود را در صحنه بازی شطرنج سیاست انجام داده است و با اشراف اطلاعاتی دقیق، ضربه‌ای سخت به جمهوری اسلامی زده است. اما، در این میان یک پرسش بسیار مهم وجود دارد و آن اینکه حذف فیزیکی سلیمانی چرا الان؟ چه چیز در معادلات ایرن و منطقه تغییر کرده که راهبرد «صبر استراتژیک» امریکا را به راهبرد «حمله پیش‌دستانه»  تغییر داده است؟ چرا هنگامی که پهباد امریکایی توسط ایران شکار شد، ترامپ از تصمیم خود برای تلافی‌جویی خودداری کرد ولی اینک دست به اقدامی سخت زده است؟

 

افزایش بنزین و سرکوب پس از آن

پاسخ امریکا به پرسش بالا این است که قاسم سلیمانی به دنبال اجرای اقدامی خطرناک علیه امریکا بود و به این دلیل امریکا مبادرت به حذف فیزیکی او نمود. در این ادعا، امریکا هیچ رمزگشایی نمی‌نماید که آن اقدام خطرناک چه بوده که امریکا را به صرافت برای حذف سلیمانی انداخته است. اما، می‌توان باور داشت که این ادعاها از آن رو صورت می‌گیرد که افکار عمومی امریکا را با اقدام دولت همسو کند. برای مثال، مایک پنس، معاون ترامپ، به یکباره پس از سال‌ها مدعی شده قاسم سلیمانی در حمله به امریکا در ۱۱ سپتامبر به عوامل آن ماجرا کمک کرده است.

اما، پاسخ دیگر، مدعایی است که این یادداشت بدان باور دارد و آن عبارت است از  نمایان شدن ضعف بنیه مالی جمهوری اسلامی در آبان ماه ۱۳۹۸.

در آبان گذشته خبری غافل‌گیر کننده به یکباره کل کشور را در شوک فرو برد و آن اینکه یک شبه بهای بنزین از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت. شوک ناگهانی از این اقدام به قدری بود که ۳ تن از مراجع تقلید از چنین تصمیمی ابراز ناخرسندی کردند. نمایندگان مجلس اعلام داشتند که مطلقا در جریان نبودند و به ناگاه اعتراضات خیابانی به سرعت برق و باد اکثر استان های کشور را فرا گرفت. در فاصله اندکی از این تصمیم، علی خامنه‌ای تمام ثقل سیاسی خود را به دفاع از این تصمیم مخبطانه به کار بست. او تصمیم یاد شده را تصمیم سران سه قوه دانست که مورد حمایت او نیز قرار گرفته است. او در ادامه معترضان را مشتی اشرار دانست  که مورد تشویق «خانواده منحوس خبیث پهلوی» و «مجموعه خبیث و جنایتکار منافقین» قرار دارند. (برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به مقاله «خامنه‌ای و درس خارج فقه با طعم فقر و بوی باروت»)

همین گفته او مجوزی شد برای سرکوب سازمان یافته معترضان، به گونه‌ای که اینترنت ایران برای یک هفته قطع شد و سرکوب مردم معترض آغاز شد. اینک پس از دو ماه از آن تاریخ، مقام‌های رسمی هیچ آماری از تعداد کشته‌شدگان، و بازداشتی‌های ارائه نکرده‌اند. این خود گواهی است که ابعاد فاجعه بسیار زیاد است. سایت کلمه، وابسته به میرحسین موسوی‌، تعداد کشته شدگان را متجاوز از ۶۰۰ تن و رویترز ۱۵۰۰ نفر دانسته است.

در حادثه آبان ماه دو حقیقت عریان به دست آمد. یکم: کسری بودجه دولت تا آنجاست که برای تامین آن دست در جیب ملت برد و دیگر اینکه برای پایان دادن به اعتراضات از هیچ سرکوبی خودداری نمی‌کند.

این تحولات بیش از هر ناظری، زیر ذره بین کاخ سفید قرار گرفت که دریافت جمهوری اسلامی و رهبری آن هم دست در جیب ملت برده و هم دست به خون ملت آغشته کرده است. این یعنی شکاف عمیق میان دولت و ملت حاصل آمده است.

با دیدن چنین شکاف عمیقی میان مردم و حاکمیت، چرا امریکا برای وارد آوردن ضربه‌ای حیثیتی به نظام جمهوری اسلامی باید به خود تردید راه دهد؟ از قضا این نکته در سخنان دونالد ترامپ نیز مورد اشاره قرار گرفت که با اشاره به سرکوب معترضان در ماجرای افزایش بهای بنزین، مدعی شد قاسم سلیمانی در سرکوب معترضان دست داشته است.

با این توضیح، قاسم سلیمانی را باید در واقع قربانی شکاف دولت و ملت دانست و نه صرفا  حمله امریکا. حمله امریکا به دلیل شکاف عمیقی است که میان مردم  و نظام رخ داده است. از همین جا می‌توان نتیجه گرفت که تا هنگامی جمهوری اسلامی ترس و واهمه از اعتراضات مردم دارد مطلقا فاقد توانایی برای انتقامجویی موثر از امریکاست.

تاریخ انتشار: ۵ ژانویه ۲۰۲۰ / اینترنشنال

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن