دلیل ریزش باورمندان به ولایت علی خامنهای
با این سه مقدمه آیا عسگراولادی آن گونه که خود دیگران را به ذوب شدن در ولایت توصیه کرده، ذوب در ولایت است؟ آیا اظهارات او در دفاع از موسوی و کروبی، نواختن ساز مخالف با رهبر نیست؟ اگر آری، این خود دلیل ریزش باورمندان به ولایت علی خامنهای نیست؟
وی بار دیگر در حالی که در همایش سراسری «جبهه پیروان خط امام و رهبری» در جمع خبرنگاران سخن میگفت، در خصوص هاشمی رفسنجانی که امروزه از وی به عنوان «خواص بیبصیرت» در جمهوری اسلامی یاد میشود اظهار داشت: «نحوه برخورد با آیتالله هاشمی رفسنجانی قابل قبول نیست. من با ایشان در زندان بودهام و آیتالله هاشمی در زمان غربت اسلام در مسئولیت خود هیچ کوتاهی نکرده است. البته ایشان مجتهد سیاسی هستند و در موضوعات سیاسی نظرات خاص خود را دارد.» (۷ دی ۹۱)
۲- این سخنان در حالی اظهار میشود که علی خامنهای پیش از این، موسوی و کروبی را با «طلحه» و «زبیر» (دو تن از یاران پیامبر اسلام که علیه امام علی شوریدند) مقایسه کرده بود. در نگاه تاریخی شیعه، طلحه و زبیر به دلیل آن که از سردمداران فتنه و شورش علیه امام علی در جنگ جَمَل بودند، مورد طعن قرار میگیرند. خامنهای با مقایسه این دو تن با موسوی و کروبی گفته است: «گذشته افراد مورد توجه نیست، اگر حال فعلی اشخاص در نقطه مقابل گذشته بود، آن گذشته دیگر کارآیی ندارد… طلحه و زبیر مردمان کوچکی نبودند، اما سوابق آنان محو شد و امیرالمومنین با آنها جنگید.» (۱۴ خرداد ۹۱)
۳- حبیبالله عسگراولادی از سوی دیگر با جملهای بسیار معروف شناخته میشود. او سالها پیش در ضرورت اطاعت محض از رهبری سخنی را از خود به یادگار گذاشت که نقل بسیاری از محافل پیروان ولایت است. او گفته بود که «همه باید ذوب در ولایت باشند».
جالب است که در درس معارف اسلامی، مسئله ذوب در ولایت را بدین سان آوردهاند: «باید در امام ذوب شد همان طور که یخ در آب ذوب میشود. یخ قبل از این که در آب ذوب شود برای خودش هویتی دارد. جامد است. درجه حرارتش با آب متفاوت است. اما وقتی در آب ذوب میشود مثل خود آب میشود. ماهیتش، وجودش، رنگش، حرارتش، وزنش مثل خود آب بلکه عین خود آب میشود. یخ ذوب شده در آب دیگر با آب تفاوتی ندارد… شخصی که در ولایت ذوب میشود چنان مجذوب ولیاش میشود که همه حرکاتش، سکناتش، محبتش، کینهاش، نفرتش، موضعگیریاش، نرمی و سختیاش و همه دغدغههای فکریاش چون امامش میشود به طوری که تفاوتی را میان او و رهبرش نخواهی دید».
با این سه مقدمه آیا عسگراولادی آن گونه که خود دیگران را به ذوب شدن در ولایت توصیه کرده، ذوب در ولایت است؟ آیا اظهارات او در دفاع از موسوی و کروبی، نواختن ساز مخالف با رهبر نیست؟ اگر آری، این خود دلیل ریزش باورمندان به ولایت علی خامنهای نیست؟
عسگراولادی کیست؟
حبیبالله عسگراولادی یکی از افراد نزدیک به بنیانگذار جمهوری اسلامی است. پس از انقلاب وی عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و وزیر بازرگانی در دولت اول میرحسین موسوی بوده و از اعضای حزب موتلفه اسلامی است. در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد، وی به عنوان یک بازاری موفق زیانهای احمدینژاد به اقتصاد کشور را مورد انتقاد قرار داده، ولی در تبعیت از منویات خامنهای برای انتخاب دوباره احمدینژاد، در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری از محمود احمدینژاد حمایت کرد.
حزب او یعنی حزب مؤتلفه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۷۶ از ناطق نوری، در انتخابات سال ۸۴ از علی لاریجانی و در انتخابات سال ۸۸ از محمود احمدینژاد حمایت کرد.
عسگراولادی یکی از پرنفوذترین شخصیتها در جبهه اصولگرایان و یکی از متنفذترین شخصیتها در نزد رهبر پیشین و کنونی جمهوری اسلامی به شمار میرود.
عسگراولادی همه را شگفتزده کرد
حمایت بیشائبه عسگراولادی از موسوی، کروبی و رفسنجانی پس از گذشت نزدیک به چهار سال که آنان را «سران فتنه» و «ساکتین فتنه» نام نهادهاند، بیدرنگ موضعی شگفتآور برای جبهه اصولگرایان و اصلاحطلبان به شمار میآید.
برای مثال، یکی از شدیدترین حملهها به عسگراولادی توسط احمد خاتمی، عضو خبرگان رهبری، امام جمعه تهران و یکی از اساتید حوزه علمیه قم، صورت گرفته که گفت: «اگر بیم این را نداشتم که تطهیر فتنهگران و تخفیف جرم آنها به یک جریان تبدیل شود، این مسئله را مطرح نمیکردم.. ما در یکی، دو هفته گذشته به تحلیلهایی برخوردیم که احساس کردیم اگر وارد نشویم مردمی که حماسه ۹ دی را آفریدند بدهکار شوند و سران فتنه طلبکار شوند.. «این خیلی گزنده است که… کسی بگوید آنها سران فتنه نبودند»… این که کسی بگوید سران فتنه افراد نجیب، شریف، مومن و متدینی بودند حرف بسیار نادرستی است.» (۲۹ دی ۹۱)
در مقابل، نامه هفت تن از اصلاحطلبان به عسگراولادی و تقدیر از او نیز در خور توجه است که خطاب به عسگراولادی نوشتند: «با این که آقایان کروبی، موسوی و خانم رهنورد در جناح سیاسی رقیب شما قرار داشتهاند و برخورد با آنها بنا به ظاهر میتوانست به تقویت جناح سیاسیتان منجر شود معذلک از گفتن حقیقت پروا نکردید و «گفتید آن چه را که گفتنش این روزها پرهزینه و بیپاداش است»… از دو نامزد انتخابات گذشته، با یکی همبند و همسلول بودهاید و دیگری را به عنوان وزیر یاری دادهاید. قطعا چیزی که میگویید مبتنی بر درک و دریافتتان بوده و جای بسی تقدیر و تشکر است که میان رقابت سیاسی و گفتن حقیقت مرزی قائل نشدهاید و برای خوشایند «تندروهای عصبیمزاج» از جاده انصاف دور نیفتادهاید.» (۲۷ دی ۹۱)
عسگراولادی در دو راهی خشنودی الله یا خشنودی آیتِ الله
پارهای از تحلیلگران این مخالفخوانی عسگراولادی را اقدامی سیاسی در آستانه انتخابات بیشور و شعف ۹۲ دانستهاند، با این توضیح که این تحلیلگران (از جمله مجتبی واحدی) معتقدند: اظهارات اخیر عسگراولادی بخشی از پروژه مشترک گروهی از محافظهکاران و معدودی از اصلاحطلبان حکومتی است تا با کاهش از مظلومیت موسوی و کروبی، نهایتاً پیشنهاد عبدالله نوری به اجرا گذاشته شود که گفته است «نباید به بهانه ادامه حصر موسوی و کروبی، فرصت حضور در انتخابات را از دست داد».
اما اگر در پس موضعگیری عسگراولادی قصد سیاسی در کار نباشد، از قضا درس بزرگی در آن مستتر است. عسگراولادی خود دلیل صراحت کلامش را «بیم از فردای قیامت و پاسخگویی در برابر خدا» دانسته و تاکید کرده که «برای خوشامد کسی حرف نمیزند». معنای این سخن این است که او از بیم پاسخگویی در برابر خدا حتی حاضر نیست برای خوشامد رهبر، سخن ناصوابی بگوید که در برابر خدا پاسخگو نباشد.
معنای این موضعگیری او آن است که لزوماً دفاع از رهبر یا همان «نائب برحق امام زمان» (بنا به ادبیات رایج در جمهوری اسلامی) موجب رضایت خدا نیست، وقتی برای کسی محرز است که رهبر خطا میاندیشد.
عسگراولادی خود ذوب در ولایت نیست
عسگراولادی آن گاه که همگان را به ذوب در ولایت توصیه میکرد، بیتردید گمان داشت که کردار و گفتار رهبر باید عین حق و حقیقت باشد. اگر کردار و گفتار انسانی عین حق باشد، برای دینباوران بیتردید ذوب در او و اطاعت بیچون و چرا از او، پاسخ پذیرفته در دادگاه عدل الهی است. عسگراولادی به عنوان باورمند به روز جزا، همان گونه که خود تصریح کرده، در هشتاد سالگی آفتاب عمرش را بر بام میبیند. وی آن گاه که با وجدان خود تنهاست باور ندارد که چشم پوشیدن بر ستم، میتواند پاسخی برای فردای قیامتش باشد.
این که آیا او دیگر مظالمی را که بر مردم ایران رفته، دیده و چشم پوشیده، باید از او پرسید، اما همین یک مورد شکستن سکوت، نشان از آن دارد که او خود نیز ذوب در ولایت نیست.
دیگر معنای این سخن این است که عسگراولادی اساساً تشخیص رهبر را در خصوص موسوی و کروبی «ناصواب» تشخیص داده که بهزعم او سکوت در برابر آن، ناخشنودی پروردگارش را همراه دارد. این که کسی باور دینی عسگراولادی را قبول داشته باشد یا نه مهم نیست. مهم آن است که سخن او میتواند لرزه بر دگماتیسم و جزماندیشی رهپویان رهبر و رهروان ولایت اندازد که میبینند شخصیتی همچون عسگراولادی در دو راهی خشنودی الله یا خشنودی آیتِ الله (خامنهای)، مورد نخست را برگزیده است.