حمله به نفتکشها؛ چرا آمریکا در شورای امنیت ناکام ماند؟
در عرض یک ماه تاکنون دوبار دریای عمان شاهد عملیات علیه کشتیهای نفتکش بوده است. بار نخست روز ۲۲ اردیبهشت بود که چهار کشتی (دو کشتی سعودی، یک کشتی اماراتی و یک کشتی نروژی) در بندر فجیره متعلق به امارات در حالی که در این بندر پهلو گرفته بودند، طی انفجار در بدنه آنها آسیب دیدند و بار دوم روز ۲۳ خرداد همزمان با دیدار شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن، از تهران، دو کشتی حامل سوخت یکی برای ژاپن و دیگری متعلق به نروژ مورد حمله قرار گرفتند.
در عرض یک ماه تاکنون دوبار دریای عمان شاهد عملیات علیه کشتیهای نفتکش بوده است. بار نخست روز ۲۲ اردیبهشت بود که چهار کشتی (دو کشتی سعودی، یک کشتی اماراتی و یک کشتی نروژی) در بندر فجیره متعلق به امارات در حالی که در این بندر پهلو گرفته بودند، طی انفجار در بدنه آنها آسیب دیدند و بار دوم روز ۲۳ خرداد همزمان با دیدار شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن، از تهران، دو کشتی حامل سوخت یکی برای ژاپن و دیگری متعلق به نروژ مورد حمله قرار گرفتند.
تفاوت مورد دوم با مورد نخست در این بود که در مورد اخیر، کشتیها توسط شی خارجی مورد حمله قرار گرفتند. آمریکا آن را اژدر زیر سطح آب و مقامات ژاپنی، شی پرنده (مثلا هلیکوپتر یا پهپاد) اعلام کردند که به بالاتر از سطح آب در بدنه کشتی شلیک کرده بود.
با توجه به اینکه ایران اعلام کرده بود اگر صادرات نفتش در اثر فشار آمریکا دچار اختلال شود، صادرات نفت جهان را مختل خواهد کرد، مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، با گذشت ساعات اندکی از حادثه مشخصا انگشت اتهام را به سوی ایران گرفت و تهران را مسئول این حادثه معرفی کرد.
آسیب دیدن ۶ نفتکش در دو حادثه در عرض یک ماه خود گواه آن است که ضریب امنیت ترابری دریای نفت در این منطقه حساس به شدت کاهش یافته است. این آمار هم چنین گویای آن است که اگر تدبیری اندیشیده نشود، ناامنی منطقه احتمالا از این بدتر نیز خواهد شد. این در حالی است که ایالات متحده همواره تاکید کرده امنیت ترابری را در این منطقه برقرار میکند ولی عملا کاری از پیش نبرده است جز آن که پمپئو در پی حادثه دوم نوید داد پرونده اقدام خرابکارانه ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع خواهد داد و بس.
با این مقدمه، پرسش این است که دیپلماسی کشور قدرتمندی در اندازه آمریکا تا اینجا در شورای امنیت آیا ناکام نبوده است؟
مراجعه آمریکا به شورای امنیت
گفته شد پمپئو در پی حادثه دوم که از زوایای مختلف نگرانکنندهتر از مورد نخست بود، ضمن انتساب این حادثه به ایران گفت که موضوع را به شورای امنیت ارجاع خواهد داد. کسانی که با ساز و کار شورای امنیت آشنایی دارند میدانند که در موضوعات مخل صلح و امنیت جهانی، شورای امنیت میتواند با برگزاری اجلاس فوری و اضطراری به بررسی موضوع پرداخته و تصمیم مقتضی را اتخاذ کند.
حال در نظر آورید که پیشنهاددهنده اجلاس اضطراری شورای امنیت نه کشور کوچکی در جهان بلکه ابرقدرتی مانند آمریکا باشد که در ارزیابی او، ترابری آزاد و ایمن نفت (خون صنعت جهان) از قلب تپنده نفت (خاورمیانه) در عرض یک ماه دو بار با آسیب دیدن ۶ کشتی به خطر افتاده و او خود را متعهد به حفظ امنیت منطقه دانسته است. با این ملاحظات، چرا شورای امنیت به درخواست آمریکا اهتمامی نورزیده است؟ چرا اخباری از اجلاس اضطراری شورای امنیت برای رسیدگی به چنین حادثه خطیری که امنیت بینالمللی را به مخاطره انداخته، به گوش نمیخورد؟ مگر نه این است که آمریکا مدعی است کلیه شواهد را برای انتساب حمله دوم به ایران در دست دارد؟ پس چرا حتی برای فراخوان شورای امنیت به تشکیل جلسه اضطراری ناکام مانده است؟ چه رسد به گرفتن نتیجه مطلوب از آن.
جلسه فوری پشت درهای بسته
واقعیت این است که در پی اعلام پمپئو برای ارجاع موضوع به شورای امنیت، این شورا در همان روز حادثه (۲۳ خرداد) یک نشست «فوری» اما «پشت درهای بسته» و همچنین «بدون نتیجه» برقرار کرد. این خبر از آنجایی که در کانون توجه رسانههای آمریکایی قرار نگرفت، عملا از دیدها پنهان مانده است. به عبارت دیگر، شورای امنیت جلسهای را برای استماع مدعیات آمریکا تشکیل داد ولی پشت درهای بسته که از آن هیچ نتیجهای به نفع آمریکا حاصل نشد. اگر آمریکا این توان را داشت که ادله مثبته برای دست داشتن تهران در این حادثه را به سمع و نظر شورا برساند اولا جلسه پشت درهای بسته برگزار نمیشد و ثانیا تصمیم آن اعلام میشد. اما چرا چنین نشد؟
مشروعیت حقوقی، اخلاقی و اطلاعاتی آمریکا زیر سوال
جهانیان واقفاند که تا یک سال پیش خبری مبنی بر ناآرامی در خلیج فارس دیده نمیشد. کسی از احتمال بروز جنگ سخن نمیگفت. کشتیها مورد حمله قرار نمیگرفتند. نه تنها ناآرامی در خلیج فارس وجود نداشت بلکه از آن بالاتر در پی امضای برجام منطقه به اعتراف همگان از ضریب آرامش بیشتری تا پیش از آن برخوردار شد.
از یک سال پیشتر، اما دولت ترامپ نه تنها از برجام خارج شد بلکه در راستای «فشار حداکثری» روی تهران سیاست به صفر رساندن صادرات نفت ایران را هم رسما در برنامه دولت خود قرار داد. به عبارت دیگر، خروج ترامپ از برجام به اعتراف هر حقوقدان ریز و درشت، «نقض پیمان» بوده است. پایبندی به پیمان از «قواعد آمره» در حقوق بینالملل و مورد قبول همه ملل و نحل دنیاست. با این توصیف، خروج یک جانبه ترامپ از قراردادی که کشورش یکی از بانیان آن و یکی از امضاکنندگان آن بود اولا فاقد مشروعیت حقوقی و متعاقب آن فاقد مشروعیت اخلاقی است.
اگر ترامپ فاقد بصیرت است که بداند نمیتوان با چرخش یک قلم تعهد و پیمان خود را شکست، جهانیان واقف به این حقیقت عریان هستند که اگر با این سنت سیئه برخورد نشود، دستاورد حقوق بینالملل و امنیت بینالملل بر باد میرود. بر هم خوردن امنیت بینالملل اینک از خلیج فارس آغاز شده است.
وانگهی در حمله دوم به نفتکشها مبنای استدلال آمریکا تا اینجا جز یک فیلم «کوتاه» و «بیکیفیت» نیست که بر اساس آن آمریکا یک قایق ایرانی را متهم به جداکردن مین از بدنه کشتی کرده است. اگر قرار باشد آمریکا با وجود همه توانمندیهای تکنولوژیک خود در تصویربرداری و ضبط حوادث این گونه سست و بیپایه باشد، روشن است که نه تنها مشروعیت حقوقی و اخلاقی خود را زیر سوال برده بلکه مشروعیت «اشراف امنیتی و اطلاعاتی» خود را نیز به دست خود زیر سوال برده است . بیدلیل نیست تا اینجا آمریکا نتوانسته به استثنای بریتانیا -آن هم با شک و تردید- هیچ کشوری حتی متحدان خود مانند ژاپن و نروژ را که آسیب دیده هستند، قانع کند که مسئولیت این حوادث متوجه ایران است چه رسد به دیگر کشورها.
به عبارت دیگر، جلسه محرمانه شورای امنیت تا آنجا یک شکست برای آمریکا بود زیرا آلمان به صراحت اعلام کرد شواهد ارائه شده از سوی آمریکا کافی نیست و نماینده دائم کویت در سازمان ملل نیز گفت: «به دشواری میتوان گفت قایقی که در فیلم نشان داده میشود متعلق به سپاه پاسداران ایران است».
ناکامی آمریکا در نشست شورای امنیت را آنجا میتوان به خوبی دریافت که سفیر کویت در سازمان ملل همچنین گفت شورای امنیت خواستار تحقیق درباره انفجارها شد اما «نهادی برای تحقیق درباره آن مشخص نکرد». این بدان معناست که دستاورد آمریکا از اجلاس شورای امنیت یعنی هیچ.
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۹۸ / اینترنشنال