گروگانگیری در برابر گروگانگیری: آرایش جدید در حاکمیت
سال ها پیش سریال داستانی زیبایی با نام «سلطان و شبان» در ایران پخش شد. حکایت داستان از این قرار بود که «سلطانی بخت برگشته» برای رفع بلا از جان خود از خطری که به تشخیص منجمان قرار بود بر جان او فرود آید، به توصیه وزیر اعظم و کارگزاران چنان تشخیص داد که کسوت سلطانی را برای چند روزی به تن شبانی (که بی مایه می پنداشتندش) کرده تا پس از نزول بلا بر او، جان سلطان در امان باقی ماند. چنین شد که ردای فاخر ریاست و سلطنت بر تن شبان کردند.
افسانه سلطان و شبان
سال ها پیش سریال داستانی زیبایی با نام «سلطان و شبان» در ایران پخش شد. حکایت داستان از این قرار بود که «سلطانی بخت برگشته» برای رفع بلا از جان خود از خطری که به تشخیص منجمان قرار بود بر جان او فرود آید، به توصیه وزیر اعظم و کارگزاران چنان تشخیص داد که کسوت سلطانی را برای چند روزی به تن شبانی (که بی مایه می پنداشتندش) کرده تا پس از نزول بلا بر او، جان سلطان در امان باقی ماند. چنین شد که ردای فاخر ریاست و سلطنت بر تن شبان کردند.
شبان زیرک در اثر گذشت زمان، دریافت که چه توطئه ای بر او چیده اند. حال که کسوت ریاست در تن داشت، افسار قدرت را چنان در دست گرفت که یک یک به قتل اطرفیان سلطان همت گماشت.
پس از چندی خوابگزار اعظم به سلطان واقعی مژده آورد که آن تاریخ شوم گذشته و جان سلطان از تیرهاى بلا در امان مانده است. سلطان به قصر بازگشت و سراغ درباریان معتمد و و ملازمان مورد اعتماد خود را گرفت و پاسخ شنید که همگى به فرمان سلطان دروغین در سیاهچال اند. اندکی از ورود سلطان به سیاهچال نگذشته بود که زندانیان رها شده از بند به فرمان شبان، با تیغهایى بران بر سلطان حملهور آمده، جان او را ستانند و بدین سان کابوس سلطان به حقیقت پیوست.
احمدی نژاد : شبان زیرک
با برکشاندن احمدی نژاد در انتخابات ۸۴، علی خامنه ای آسوده از اینکه نظامی یک پارچه را تحت قدرت خود به فرمان دارد، چنان در وصف احمدی نژاد سنگ تمام گذاشت که او را «رییس جمهور دانشمند» توصیف کرد.
رییس جمهور دانشمند! ،اما، بی مایه تر از آن بود که بتواند نظام کشور را انتظام دهد. هرچه او بی مایه تر بود، رهبر بر تمجید او می افزود تا آنجا که دولت او را «بهتربن دولت از مشروطه تاکنون» دانست. ( مراجعه شود به مقاله ای از نویسنده با عنوان: بهترین دولت از مشروطه تاکنون)
نتیجه آن شد که علی لاریجانی اوضاع وخیم اقتصادی کشور را نتیجه اتخاذ «روش های رابین هودی» احمدی نژاد دانسته که سهم تحریم های فلج کننده غرب و سازمان ملل در آن فقط ۲۰ درصد است. (گاهی غربی ها در موضوع تحریم ها خیلی رجز می خوانند که دیدید ایران را تحریم کردیم و چه شرایط اقتصادی در داخل ایران پیش آمد؟ ولی واقعیت این است که بخش کمی از مشکلات اقتصادی ما مربوط به تحریم هاست و مشکلات اقتصادی ما از ساز و کارهای درونی نشات می گیرد…۸۰ درصد مسائل و مشکلات اقتصادی ما مربوط به سیستم مدیریتی است و اتفاقاً موضوع اشتباهی که غربی ها تصور می کنند، این است که به خاطر تحریم ها توانستند اقتصاد ما را متلاطم کنند.)-۱۲ مهر ۹۱-
چنین صراحت لهجه ای از سوی علی لاریجانی، پرده از این واقعیت بر می دارد که دیگر زمان آن فرا رسیده برای پاسخ به افکار عمومی از درون حاکمیت یکی را قربانی کرد. این قربانی کسی نیست جز احمدی نژاد که جرأت کرده بود تا در ماجرای ابقای حیدر مصلحی در برابر رهبر بایستد. همان زمان کیهان با این شعر به احمدی نژاد گوشزد کرده بود که
نازنینی تو ولی در حد خویش ….اله اله پا منه زندازه بیش
چنین شد که رفتار حاکمیت با احمدی نژاد در آخرین سفرش به نیویورک متفاوت شد. ساعاتی پیش از نطق او در مجمع عمومی، علی اکبر جوانفکر (مشاور مطبوعاتی احمدی نژاد و مغز کارزار تبلیغاتی او) به جرم انتشار «مطالب خلاف موازین اسلامی و عفت عمومی» دستگیر شد تا «گروگانگیری از دولت» شکل عملی به خود گیرد. بدین ترتیب، توپ در زمین احمدی نژاد افتاد که گفته بود «کابینه خط قرمز» اوست. (از نظر ما مجموعه این حرکت یک کار سیاسی است برای فشار به دولت… در واقع کابینه خط قرمزی است. اگر بخواهند به آنجا دست اندازی کنند، من باید وظایف قانونی خود را انجام دهم…مسائل را با مردم در میان بگذارم… این حتما به کشور آسیب خواهد زد)-۹ تیر۹۰-
ابزار احمدی نژاد در بازی قدرت: گروگانگیری از رهبر
به ادعای حاکمیت، احمدی نژاد با احراز ۶۳ درصد آرا و ۲۵ میلیون رأی، منتخب آخرین انتخابات باشکوه! ریاست جمهوری است. رهبر فرزانه! نیز در مخالفت با معترضانی که انتخابات را تقلبی می دانستند، از هر ابزاری برای سرکوب استفاده کرد.
بنابر این به اذعان حاکمیت، احمدی نژاد رییس جمهوری محبوب و مورد حمایت قاطبه مردم از یک سو و شخص رهبر از سوی دیگر است. احمدی نژاد، از این رو، در انبان خود دو برگ برنده می بیند: پشتوانه ۶۳ درصدی مردم و حمایت رهبر. او نیک واقف است که حیثیت رهبر و نظامش، اینک گروگان اوست. اگر قرار باشد مشکلات متراکم کشور همه بر سر احمدی نژاد خراب شود، او اجازه نخواهد داد که «تنها قربانی» این صحنه آرایی باشد.
احمدی نژاد، آستانه تحمل خود را عدم تعرض به کابینه دانسته و از آن به خط قرمز تعبیر کرده است. حال که با دستگیری جوانفکر، مخالفان او از این خط قرمز عبور کرده اند، عملا از او گروگان گرفته اند.
در چنین وضعیتی آرایش جناح های متعارض در درون حاکمیت شکل جدیدی به خود گرفته است: گروگانگیری در برابر گروگانگیری.
نامه نگاری احمد نژاد با صادق لاریجانی
نمونه ای از ده ها نامه نگاری دو طیف متعارض حاکمیت، نامه اخیر احمدی نژاد به رییس قوه قضائیه است. ماجرا از آن جا آغاز شد که رییس دولت با اتکا به حقوق خود، خواستار سرکشی از زندان ها شد تا بدین وسیله به عقبه حامیان خود دلگرمی دهد که در حمایت از یارانش(از جمله جوانفکر) از هیچ اقدامی کوتاهی نخواهد کرد.
سازمان زندان ها از جمله سازمان های زیرمجموعه قوه قضائیه است که ریاست آن به حکم مستقیم رهبر منتصب می شود. در ۸ سال ریاست خود، احمدی نژاد نه تنها به وضعیت زندان ها (از جمله کهریزک) سرکشی نکرد، که از آن بالاتر منکر هرگونه زندانی سیاسی در جمهوری اسلامی بود. اما اینک از نظر او، علی اکبر جوانفکر یک «زندانی سیاسی» است که از کابینه گروگان گرفته شده است.
نوبت به اقدام احمدی نژاد که رسید تاکتیک او علنی کردن ماجرایی است که در نهایت حیثیت رهبری را نشانه گرفته است. چنانچه از متن مکاتبات دانسته می شود، استراتژی صادق لاریجانی محرمانه نگه داشتن مکاتبات و تاکتیک احمدی نژاد علنی کردن آنان بود. چنین شد که احمدی نژاد نامه «خیلی محرمانه» صادق لاریجانی را به بهانه دفاع از حقوق ملت آشکار ساخت. احمدی نژاد خطاب به صادق لاریجانی نوشت: « پاسخ مورخه ۳۰/۷/۹۱ جنابعالی که با مُهرˈخیلی محرمانهˈ ارسال گردید واصل و موجب تشدید نگرانی اینجانب از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی از سوی ریاست محترم قوه قضائیه گردید. از آنجا که این مکاتبات مربوط به حقوق اساسی ملت است ضرورتی به محرمانه بودن ندارد».
چه دلیلی بالاتر از این که او به منظور هزینه ساز بودن حذفش برای حاکمیت ، تاکتیک خود را بر علنی کردن حمله به نهاد انتصابی رهبر (قوه قضائیه) قرار داده و می نویسد: « اینجانب بر اساس وظیفه قانونی، بررسی نحوه اجرای اصول قانون اساسی در آن قوه از جمله نحوه دادرسی را در برنامه کاری خود داشتهام. از “سال ۸۸ ” چندین بار با جنابعالی مکاتبه و مواردی از قانون اساسی را تذکر دادهام لیکن از علنی کردن آنها خودداری نمودهام».
نکته مهم این افشاگری، دست گذاشتن احمدی نژاد بر تذکرات خود به قوه قضائیه برای حسن اجرای آئین دادرسی از «سال ۸۸» است. معنای تلویحی این سخن این است که احمدی نژاد می خواهد این باور را به عموم تلقین کند که او خود نیز به اجرای درست دادرسی در حق معترضان ۸۸ اعتقاد ندارد. وی در ادامه، حیثیت قوه قضائیه را چنان لجنمال می کند که می پرسد « مگر بناست قوه قضائیه و یا زندان اوین در انتخابات آتی نقشی ایفا نمایند؟».
احمدی نژاد در این نامه، خود را در جایگاه مدافع مردم بی پناه و مظلوم نشانده می پرسد: « در حالی که جنابعالی به آسانی به رئیس جمهوری که نماینده ملت و مجری قانون اساسی است اتهام میزنید آیا میتوان برای آحاد مردم که پشتیبان خاصی جز خداوند ندارند امنیت قضایی متصور بود؟»
وی پرونده دستگاه قضا را تا آنجا پر ابهام ترسیم می کند که می نویسد :« به اعتقاد بسیاری از علما وظیفه قطعی و لاینفک حکومت قضاوت است. متاسفانه گزارش مستند و دقیقی از انجام این وظایف قوه قضائیه در دسترس نیست».
گروگانگیری در برابر گروگانگیری
صادق لاریجانی نامه خود را با انگشت نهادن بر توصیه های رهبری برای حفظ آرامش آغاز می کند یعنی دقیقا همان تاکتیکی که احمدی نژاد موفقیت خود را در برهم زدن آن می داند. صادق لاریجانی آنگاه با «غیرمنطقی و غیر قانونی» خواندن اظهارات احمدی نژاد می نویسد «مدّت مدیدی است که در مقابل حملات غیرمنطقی و غیرقانونی و نسبتهای خلاف واقع شما به قوه قضائیه و مسئولان آن، سکوت اختیار کردهام. مبنای این سکوت رعایت مصالح نظام و تبعیّت از فرامین مقام معظم رهبری در عدم تقابل مسئولان و خصوصاً سران قواست. لذا پاسخ نامه اوّل را به صورت «خیلی محرمانه» ارسال داشتم تا این مصلحت اهم را رعایت کرده باشم. متأسفانه شما به «بهانه حقوق اساسی ملت» نامه دومتان را نیز رسانهای کردهاید که علاوه بر سخنان نادرست، نسبتهای ناروا و خلاف واقع بسیاری در آن مطرح کردهاید».
لاریجانی به خوبی از نیتی که احمدی نژاد را واداشته پرده دری کند، واقف است. او می پرسد که «جناب رئیسجمهور؛ آیا واقعاً دغدغه شما، صیانت از حقوق اساسی مردم است؟» که اگر چنین باشد «مشفقانه عرض میکنم در شرایط خطیری قرار داریم، دغدغهها و مشکلات مردم ایجاب میکند که همه با حسن ظن و اعتماد به یکدیگر کمک کرده و راهکاری برای رفع نگرانیها و عبور از تحریم و گرانیها بیابیم».
این دقیقاً همان چیزی است که احمدی نژاد مایل است بفهماند و آن اینکه کشور در وضع خطیری قرار گرفته و اگر قرار است برای برونرفت از این وضع خطیر او تنها قربانی باشد، پذبرفتنی نیست. احمدی نژاد، این آمادگی را نشان داده است که گروگان خود (رهبر) را نیز به قربانگاه خواهد برد.
حسین علیزاده – ۲۸٫۱۰٫۲۰۱۲