مواضع متناقض ایران در قبال درگیری ها در سوریه و غزه
در دو سرزمین عربی آتش جنگ یکی برای 8 روز در غزه زبانه کشید و یکی برای 20 ماه در سوریه ادامه دارد. در این میان مقایسه بین مواضع جمهوری اسلامی و متحدش حزب الله لبنان در قبال این دو جنگ، نکته های مهمی را بر ما مکشوف می سازد چرا که مواضع دوگانه جمهوری اسلامی و متحدش (حزب الله) در برابر موضوعی واحد (کشتار مردم بی گناه) ما را به آن رهنمود می سازد که جمهوری اسلامی رژیمی گرفتار آمده در رفتار و مواضعی پارادوکسیکال( متناقض) است.
در دو سرزمین عربی آتش جنگ یکی برای ۸ روز در غزه زبانه کشید و یکی برای ۲۰ ماه در سوریه ادامه دارد. در این میان مقایسه بین مواضع جمهوری اسلامی و متحدش حزب الله لبنان در قبال این دو جنگ، نکته های مهمی را بر ما مکشوف می سازد چرا که مواضع دوگانه جمهوری اسلامی و متحدش (حزب الله) در برابر موضوعی واحد (کشتار مردم بی گناه) ما را به آن رهنمود می سازد که جمهوری اسلامی رژیمی گرفتار آمده در رفتار و مواضعی پارادوکسیکال( متناقض) است.
همین بس که با نگاهی به سیمای جمهوری اسلامی دریابیم چگونه کشتار مردم غزه در ۸ روز زیر ذره رسانه های رسمی جمهوری اسلامی قرار گرفت ولی در عرض ۲۰ ماه از فجایع جاری در سوریه حتی یک تصویر دلخراش از «جنایات بشار اسد علیه مردم خودش» در تلویزیون جمهوری اسلامی به تصویر کشیده نشد.
تفاوت جنگ در غزه و سوریه
آنچه در غزه گذشت رویارویی میان دو دشمن قسم خورده یعنی حماس و اسرائیل بود. بر کسی پوشیده نیست که منازعه این دو، پیشینه ای دراز دارد. طرفین منازعه در جنگ ۸ روزه به قدر کافی دلیل برای خصومت ورزی علیه یکدیگر داشتند و دارند. طرفین نزاع در غزه از دو آئین، دو زبان و دو نژاد گوناگون هستند که برای زمین می جنگند. چنین تفاوت هایی دلایل کافی برای کینه و دشمنی و عداوت و جنگ را برای ۶ دهه تا بدانجا دامن زده که هر یک بقا خود را در گرو حذف دیگری می داند.
اما در سوریه چطور؟ طرفین منازعه نه بر سر سرزمین که بر سر حاکمیت می جنگند. مخالفان بشار اسد به دنبال اصلاحات بودند که اینک سلاح در دست گرفته اند در حالی که طرفین نزاع عموماً از یک نژاد (عرب)، یک زبان (عربی) ، یک آیین (اسلام) و یک ملیت (سوری) هستند.
آمار تلفات در غزه و سوریه
طی ۸ روز جنگ غزه، تعداد کشته شدگان از طرف فلسطینی بالغ بر ۱۶۰ نفر اعلام شده که بسیاری از آنان را غیر نظامیان تشکیل می دادند. چنین رقمی برای یک چنگ ۸ روزه بسیار زیاد است خصوصاً آنکه مناطق مورد هجوم مناطق مسکونی بودند.
اما آمار و ارقام آن گاه وحشتناک است که ارتش یا شبه نظامیان حامی بشار اسد در صد ها مورد «جنایت علیه مردم خود» بیش از صد نفر را در هر حمله به قتل رسانده اند. کافی است گذری در رویدادهای دو سال گذشته سوریه کنیم تا به یاد آوریم در شهر های حماه، لاذقیه، دیر الزور و… چند صد نفر در هرحمله مرگبار اسد به قتل رسیده اند که بسیاری از آنان را زنان و کودکان تشکیل می دادند. این در حالی است که این جنایت برای ۲۰ ماه متوالی ادامه داشته است.
در این میان بسیار درخور توجه است که به اعتراف نصر الله در محکومیت حمله اسرائیل به غزه، وی اعلام داشته مواضع مورد حمله اسرائیل از پیش تعیین شده و «مجموعه اهدافی که اسرائیل در نوار غزه در نظر داشت به پایان رسیده و الان اسرائیل در حال بمباران دوباره و سهباره همان اهداف است». – سایت الف ۲۹ آبان ۹۱-
این خود اعتراف بزرگی است از سوی نصرالله که مطلقاً اسرائیل را به «حملات کور» به غزه متهم نمی کند. این سخن تا بدانجا اهمیت دارد که او خود اعتراف دارد اسرائیل پس از یک دور حمله به اهداف اعلام شده از آنجایی که قصد حمله کور را ندارد «در حال بمباران دوباره و سه باره همان اهداف است». این اعتراف از آن رو مهم است که علل و عوامل ریشه دار خصومت و کینه ورزی اسرائیل و فلسطینیان را پیش تر برشمردیم و گفتیم که معادله حاکم بر نزاع اسرائیل – حماس، معادله ای است برای بقای یکی به شرط معدوم شدن دیگری.
بدین ترتیب و بنا به اعتراف شخصیتی همچون حسن نصرالله به رغم شروع جنگ اخیر توسط اسرائیل، این کشور قصد حمله کور به غزه را نداشته و گرنه در موازنه نابرابر قدرت نظامی دو طرف، اسرائیل توان به خاک و خون کشیدن چند ده هزار نفر را در یک ساعت داشت اما، حملات خود را محدود به مواضع مشخص شده نمود و بس.
این در حالی است که ارتش و شبه نظامیان سوریه در حمله به مخالفان بشار اسد (هموطنان خود) تا سرحد جنون در پاکسازی شهرها از هر انسانی در استفاده از نیروی زمینی و هوایی دریغ نورزیده اند. برای درک جنایاتی که یک دولت می تواند در حق ملت خود اعمال کند همین بس که به یاد آریم حافظ اسد استراتژی «شهر سوخته» را در پاکسازی شهر حماه در سال ۱۹۸۱ به کار بست و اینک فرزند خلف او بشار، با بیش از چهل هزار کشته از «مردم خود» و آواره کردن قریب به دو میلیون سوری، «ده ها شهر سوخته» بر جا نهاده است.
توصیه های خامنه ای به طرفین نزاع در سوریه
در حالی که جنگ داخلی در سوریه نزدیک به بیست ماه ادامه دارد، به تازگی جمهوری اسلامی سیاست خارجی خود را به سوی اعتراف و شناسایی«اپوزسیون» اسد چرخانده است. تا پیش از این، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی آنان را آشوبگر، هرج و مرج طلب و فریب خورده معرفی می کرد. اما اینک مدعی است که جمهوری اسلامی آماده میانجیگری میان دولت سوریه و مخالفان (اپوزسیون) است!
این چرخش دیر هنگام جمهوری اسلامی در زمانی است که دولت بشاراسد در مجمع عمومی محکوم، از سازمان کنفرانس اسلامی و اتحادیه عرب اخراج و اپوزسیون آن در اجلاس های متعدد از جمله در ترکیه و اخیراً در قطر به یک اتحاد قوی دست یافته و ارتش آزاد سوریه فتوحات زیادی علیه اسد به دست آورده است. در چنین شرایطی تمام هنر جمهوری اسلامی این است که تازه پذیرفته است که بشاراسد در مقابل خود دارای اپوزسیون است!
واماندگی جمهوری اسلامی در درک بحران سوریه تا بدانجاست که علی خامنه ای «کدخدامنشانه» به اپوزسیون سوریه توصیه نموده «سلاح را زمین بگذارند تا دولت سوریه حرفشان را بشنود». (اگر مخالفان در سوریه دست از سلاح بردارند امکان مطالبه از دولت برای شنیدن نظرات مخالفان و اجازه دادن به آنها برای بیان مواضع خود وجود خواهد داشت. – سایت الف ۲۹ آبان ۹۱-)
یکی نیست به رهبرجمهوری اسلامی یادآور شود که اپوزسیون سوریه وقتی ۲۰ ماه پیش از این مثل تونس و مصر و یمن و لیبی دست به اعتراض مدنی و تظاهرات آرام خیابانی زد چرا بشار اسد «صدای انقلاب سوریه» را نشنید تا امروز دست به سلاح نبرند؟ مگر نه این است که ارتش آزاد سوریه که اینک مسلح است از افسران با وجدان سوری شکل گرفته که حاضر به قتل و کشتار هموطنان خود نبودند؟ اگر بشاراسد را گوش شنوا بود که مناف طلاس (دوست دیرینه بشار و رییس گارد ریاست جمهوری)، ریاض حجاب (نخست وزیر) و چندین تن از دیپلمات های ارشد سوریه و بسیاری از مقامات ارتش از این رژیم جدا نمی شدند؟
وانگهی چرا علی خامنه ای همین توصیه را به اپوزسیون معمر قذافی نکرد که سلاح از کف فرو نهند تا معمر قذافی حرفشان را بشنود؟ مواضع دوگانگه در سحنان خامنه ای تا آنجاست که می گوید: «چنانچه در هر کشوری، مخالفان از خارج آن کشور به سلاح مجهز شوند، بطور طبیعی، نظام حاکم نیز با آنها برخورد خواهد کرد».
اگر چنین سخنی درست است چرا جمهوری اسلامی به تایید انقلاب لیبی پرداخت که با قیام مسلحانه آن هم باحمایت خارجی (ناتو) به سرنگون کردن قذافی کامیاب شد؟ اگر تسلیح مخالفان بشار اسد نادرست است، چرا جمهوری اسلامی به تسلیح مخالفان قذافی اعتراض نکرد؟ از آن گذشته اگر حق ستاندنی است و بر این مبنا جمهوری اسلامی به تسلیح حماس و حزب الله علیه اسرائیل همت گماشته و به تسلیح مخالفان قذافی نیز اعتراض نکرده چرا باید به مسلح کردن اپوزسیون سوریه اعتراض داشته باشد؟
نصرالله: تسلیح حماس از اوجب واجبات است
رابطه تنگاتنگ حسن نصر الله و علی خامنه ای بر کسی پوشیده نیست. چنین کسی در حمایت از اقدام مسلحانه حماس در دفاع از خود در برابر حمله اسرائیل، مسلح کردن حماس را از «اوجب واجبات» دانسته و از حقیقتی پرده بر می دارد که بر اساس آن اعتراف می کند جمهوری اسلامی در مسلح کردن حماس نقش داشته است.
بنا به اعلام رسمی حماس و اعلام مراتب تشکر و قدردانی این سازمان از جمهوری اسلامی، موشک های به کار گرفته در جنگ ۸ روزه که با برد موثر به تل آویو رسید از نوع موشک ایرانی (فجر ۵) بود. در همین خصوص حسن نصر الله گفت: « سوالی که هم اکنون مطرح است این که با وجود محاصره (غزه)، چگونه این حجم سلاح به غزه رسیده است و چه کسی غزه را مسلح کرده است؟ … نقش جمهوری اسلامی ایران و سوریه در این موضوع کاملا قابل مشاهده است…امروز گشایش مرزها و رساندن سلاح به غزه از “اوجب واجبات” است. – سایت الف ۲۹ آبان ۹۱-
نتیجه گیری: مواضع پارادوکسیکال جمهوری اسلامی
۱- اگر مدعای جمهوری اسلامی (و حزب الله) آن است که بنا به تجربه ثابت شده اسرائیل را گوش شنوا برای شنیدن سخن حق طلبانه فلسطینیان نیست مگر به زور اسلحه، همین ادعا را اپوزسیون سوریه دارد که بشار اسد را نیز گوش شنوا برای شنیدن سخن حق طلبانه ملت سوریه نیست مگر به زور اسلحه. پس چرا باید ارتش آزاد سوریه سلاح را بر زمین نهند؟
۲- اگر سخن علی خامنه ای به مخالفان اسد سخنی است برخواسته از عقل و منطق که آنان سلاح از کف برنهند تا اسد حرف آنان را بشنود، همین ادعا را نیز اسرائیل دارد که حماس (و حزب الله) سلاح بر زمین نهند تا اسرائیل حرفشان را بشنود به ویژه اینکه بخشی از فلسطینیان (فتح) با کنار گذاشتن مشی مسلحانه عملاً به نوعی از حقوق خود (خودگردانی در بخشی از سرزمین های فلسطینی) دست یافته اند. پس چرا نصرالله می گوید که تسلیح حماس از اوجب واجبات است و چرا جمهوری اسلامی رسماً اعلام داشته که از حماس حمایت نظامی کرده است؟
آنچه از مواضع پارادوکسیکال جمهوری اسلامی در نزاع داخلی سوریه از یک سو و نزاع اسرائیل- حماس از سوی دیگر برشمرده شد، یکی از صدها مواضع متناقض این رژیم در سیاست خارجی و مسائل داخلی است. صدها مثال از مواضع متناقض در کارنامه این رژیم است که گشون آن ها فرصت دیگری را می طلبد اما آنچه مهم است این که رژیمی گرفتار آمده در مواضعی متناقض چگونه می تواند مقبولیت داخلی و وجاهت خارجی داشته باشد؟
حسین علیزاده – ۲۴٫۱۱٫۲۰۱۲
http://www.radiofarda.com/content/o2_iran_gaza_syria/24780363.html