رامنی گزینه ای بهتر بر ای جمهوری اسلامی بود، چرا تهران از انتخاب اوباما بیمناک است؟
جمهوری اسلامی همواره مدعی بوده که انتخاب هر یک از نامزد های ریاست جمهوری امریکا برای تهران تفاوتی ندارد. اما فراتر از این ادعا، رفتار جمهوری اسلامی خلاف این را نشان داده است. مثلا در رقابت میان کارتر و ریگان عملاً جمهوری اسلامی با برگ برنده گروگان های امریکایی به گونه ای بازی کرد که کارتر برای بار دوم از راه یافتن به کاخ سفید باز ماند و دقیقا در روز ادای سوگند رونالد ریگان جمهوری اسلامی گروگان ها را آزاد و روانه کشورشان کرد. پس عملاً جمهوری اسلامی برایش مهم بود که کدام نامزد در کاخ سفید نباشد.
جمهوری اسلامی همواره مدعی بوده که انتخاب هر یک از نامزد های ریاست جمهوری امریکا برای تهران تفاوتی ندارد. اما فراتر از این ادعا، رفتار جمهوری اسلامی خلاف این را نشان داده است. مثلا در رقابت میان کارتر و ریگان عملاً جمهوری اسلامی با برگ برنده گروگان های امریکایی به گونه ای بازی کرد که کارتر برای بار دوم از راه یافتن به کاخ سفید باز ماند و دقیقا در روز ادای سوگند رونالد ریگان جمهوری اسلامی گروگان ها را آزاد و روانه کشورشان کرد. پس عملاً جمهوری اسلامی برایش مهم بود که کدام نامزد در کاخ سفید نباشد.
اما در خصوص انتخابات اخیر امریکا، مدعای این نوشتار این است که به رغم مواضع تند میت رامنی علیه تهران، جمهوری اسلامی در میان انتخاب بد و بدتر، اوباما را گزینه بدتر برای خود دانسته و از انتخاب دوباره او بیمناک است. بیان این مدعا به شرح زیر است:
اوباما در دو پرده:
چهار سال پیش از این که مک کین پا جای جرج بوش می گذاشت تا حلقه میانی افغانستان و عراق را احیانا با حمله نظامی یکسره کند، سناتور رنگین پوست افریقایی تبار مسلمان زاده ای که با شعار «تغییر» سخن از مراوده ای جدید (NEW ENGAGEMENT) با ایران سر می داد، چنان ناباوری هایی را در ایران دامن زده بود که مگر می شود در سرزمین شیطان بزرگ (توصیف توهین آمیز جمهوری اسلامی برای امریکا) چنین کسی به قدرت برسد؟ اوباما چنان گزینه مطلوبی برای تهران بود که احمدی نژاد ناباورانه پیش بینی کرده بود که «اجازه نخواهند داد باراک اوباما رییس جمهور امریکا بشود».
اما امریکا نشان داد که واجد چنان ظرفیتی در درون خود است که برای نخستین بار در تاریخ این کشور که روزگاری سیاهان را به بردگی می گرفتند، امروز یکی از آنان را به ریاست جمهوری خود بر می گزینند. چنین شد که احمدی نژاد برای نخستین بار به رییس جمهور امریکا پیام تبریک فرستاد.اوباما نیز تا آنجا پیش رفت که برای نشان دادن حسن نیت خود برای ترمیم روابط با تهران، مقامات ارشد سفارتخانه ای ایران را به روز ملی امریکا دعوت نمود.(از جمله دعوتنامه به نویسنده نیز ارسال شده بود. این دعوت پس از سرکوب های پس از انتخبات ۸۸ لغو شد)
اما این ماه عسل چندان که باید دوام نیاورد. کافی است سخنان احمدی نژاد را اندکی زمانی پس از ورود نامزد دمکرات ها به کاخ سفید به یادآوریم که اوباما را (گزینه بهتر در مقایسه با مک کین) «گردن کلفت» توصیف کرد: « شما (اوباما) تازه از راه رسیدهاید یک مقدار صبر کنید تا سرد و گرم را بچشید… بدان که گندهتر و گردن کلفتتر از تو نیز نتوانستند هیچ غلطی بکنند. – ۱۸ فروردین ۸۹ –
این ماه عسل آن جا پایبان یافت که نظام«فرصت سوز» جمهوری اسلامی پس از رسوایی انتخابات ۸۸، انتظار داشت اوباما در برابر این همه جنایت آشکار رژیم مهر سکوت بر لب نهد و جانب سکوت اختیار کند. اما، وقتی اوباما با تعلل و تامل به حمایت از جنبش سبز برخواست، روابط التیام نیافته دو کشور، دوباره گسسته شد. در نتیجه تعمیق این شکاف، اوباما در پیام نوروزی سال ۹۰، تظاهرات میدان تحریر قاهره را با تظاهرات میدان آزادی تهران همسان دانسته و گفت «ما می دانیم…آرمانی که میدان تحریر قاهره را در بر گرفت، پیش تر درژوئن ۲۰۰۹ (خرداد ۸۸) در میدان آزادی تهران مشاهده شده بود…آینده ایران متعلق به جوانان است. جوانان سرنوشت خود را رقم خواهند زد»
چنین شد تا جمهوری اسلامی انتخاباتی را رقم بزند که هم موجب شکاف در درون کشور و هم موجب فاصله گرفتن از اوباما را فراهم آورد. این فاصله تا آنجا بود که اوباما برای خلع سلاح رقیب خود (میت رامنی) در انتخابات اخیر مدعی شد «سهمگین ترین تحریم ها در تاریخ» را بر جمهوری اسلامی تحمیل کرده است.
اینک تنها در فاصله دو روز از انتخاب دوباره اوباما، دولت امریکا دور جدیدی از تحریم ها را بر تهران اعمال کرده تا نشانی باشد بر اراده اوباما بر منزوی کردن هر چه بیشتر جمهوری اسلامی. چنین اقدامی یاد آور سخن اوست که چهار سال اول (پرده اول) را با گشودن دست دوستی آغاز کرد و چهار سال دو (پرده دوم) را با مشت محکم.
فرق های اوباما و رامنی برای جمهوری اسلامی
بی تردید هر دو نامزد ریاست جمهوری امریکا، گزینه های بدی برای جمهوری اسلامی بودند. هر دو نشان داده بودند که در برخورد با رژیم اسلامی هم نظرند. با وجود این، نامزد جمهوری خواه مزیت های را برای جمهوری اسلامی داشت که اوباما ندارد:
الف) رابطه با اسرائیل:
گرچه هر دو نامزد تردیدی باقی نگذاشتند که اسرائیل متحد استراتژیک امریکاست و واشنگتن خود را ملزم به حمایت از او می داند، اما رامنی در مناظرات چنان بر روابط دوستانه خود با شخص نتانیاهو تاکید داشت که همین رابطه دوستانه را نقطه قوت خود نسبت به اوباما می دانست. ناظران نیز تردیدی نداشتند که گزینه نتانیاهو، رامنی بود چرا که اوباما آنچنان که باید رابطه صمیمانه ای را با نتانیاهو برقرار نکرده است. از سوی دیگر می دانیم اوباما بر خلاف رامنی کمترین کمک مالی را از لابی های یهودی برای کارزار انتخاباتی خود دریافت کرده است.
حال اگر میت رامنی به کاخ سفید راه یافته بود، هر تصمیم و اراده او از نظر دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی «دستور گرفتن از تل آویو» تفسیر می شد. انتخاب اوباما چنین بهانه بزرگی را از دست جمهوری اسلامی ربود تا نتواند «مظلوم نمایی» کند.
ب) خرید وقت:
اوباما پس از چهار سال اینک دارای «برنامه ای مدون» در قبال تهران است. در حالی که اگر رامنی برگزیده می شد رژیم اسلامی تا زمان تحویل گرفتن دولت و استقرار کابینه رامنی چند ماهی را فرصت می یافت تا به تجدید قوا بپردازد. چنانچه گفته شد در کمتر از دو روز از انتخاب اوباما، وی دور جدیدی از تحریم ها را علیه ایران به مورد اجرا گذاشته که نشان از همان برنامه مدون دارد. اگر قرار بود رامنی به کاخ سفید راه یابد، این سرعت عمل را شاهد نبودیم.
ج) توان نرم افزاری اوباما:
پیش تر در مقاله «چرا حزب الله پهباد را بر فراز اسرائیل به پرواز درآورد» گفتیم که این اقدام ایذایی حزب الله (متحد جمهوری اسلامی)، اقدامی بود برای برون رفت محور تهران- دمشق- حزب الله از گرفتاری هایی که حیاتشان را به مخاطره انداخته است. آغاز یک جنگ (چه به دست امریکا و چه به اسرائیل) اگرچه جنگی نامتوازن علیه محور یادشده است، اما به اذعان کارشناسان می تواند جنگ فراگیری را در منطقه دامن زند که ای بسا افکار جهانیان را علیه آغازگران جنگ تهییج کرده و معادلات مرگ بار کنونی برای محور تهران- دمشق- حزب الله را برهم زند.
به تعبیر دیگر در حالی که جمهوری اسلامی مزیت نسبی خود را در قدرت سخت افزاری خود (یعنی توان رزم آوری) می پندارد، استراتزی اوباما بهره بردن از قدرت نرم افزاری امریکاست؛ قدرتی که جمهوری اسلامی تماماً در برابر آن خلع سلاح است. جمهوری اسلامی در برابر قطعنامه های الزام آور سازمان ملل که حتی دولت عراق (دوست جمهوری اسلامی) را ملزم به فرونشاندن هواپیمای مسافربری ایرانی و بازرسی از آن می کند، چه می تواند کند؟ تحریم فروش نفت و گاز و شریان بانکی و.. را چه تدبیر می تواند بیاندیشد؟
از سوی دیگر اوباما (برنده صلح نوبل) در مقام رییس جمهور امریکا به همراه متحدانش به خوبی جمهوری اسلامی را در «تله» شورای حقوق بشر سازمان ملل به دام انداخته اند. چه سخنی بالاتر از این که جمهوری اسلامی مدعی همکاری تمام عیار با نمایندگان یک سازمان بین المللی (آژانس) است ولی از پذیرفتن نماینده دیگر سازمان بین المللی (گزارشگر شورای حقوق بشر) شانه خالی می کند.
مصطفی تاجزاده چه به زیبایی گفته است که خط قرمز نظام در برابر غرب، پرونده هسته ای (مشکل سخت افزاری) نیست بلکه پرونده حقوق بشر (مشکل نرم افزاری) است. او می نویسد:« در حقیقت این ها (اقتدارگرایان) با رفتارشان نشان دادند که خط قرمز، انرژی هسته ای نیست چون درها برای بازدید بازرسان خارجی باز است و حتی اجازه بازدید از پایگاه های نظامی را داده اند و در آینده نیز اجازه خواهند داد. خط قرمز اقتدارگراها از صدر تا ذیل بازدید از زندان اوین و بررسی اوضاع حقوق بشر در ایران است و در این زمینه هیچ نظارتی را چه خارجی چه داخلی حتی اگر درخواست رئیس دولت باشد، برنمی تابند.». – ۱۵ آبان ۱۳۹۱-
نتیجه: اوباما از مفارقه تا مخاطره برای جمهوری اسلامی
به شرحی که از مسیر مفارقه و واگرایی دوباره تهران – واشنگتن در زمان زعامت اوباما برشمرده شد، اینک او پس از چهار سال خود را در مسیری یافته که جز با افزایش فشار بر تهران نه می توانست اسرائیل را راضی کند و نه بهانه را از چنگ رقیب جمهوری خواه خود بیرون آورد تا متهم به کوتاه آمدن در برابر تهران نشود. انواع تحریم های رنگارنگ تا بدانجا رضایت اسرائیل را به همراه داشته که شیمون پرز رییس جمهور اسرائیل را واداشت طی «بیانیه رسمی» اعلام دارد ««تحریمها علیه ایران در حال نشان دادن نتایج خود است».- ۹ آبان ۹۱-
در حالی که تحریم ها با کارکردی دو سویه شیره جان اقتصاد کشور را می مکد و از سوی دیگر اختلافات را میان حاکمان دامن زده است، اوباما (برنده جایزه صلح نوبل) که به وعده خروجش از عراق جامه عمل پوشانده، در چهار سال آتی به هیچ وجه گزینه خوبی برای جمهوری اسلامی نیست. جمهوری اسلامی تحریم ها را مرگ تدریجی خود می داند و جنگ را راه احتمالی برون رفت.
همانطور که حمله صدام، موجب شد که «جنگ در رأس امور» باشد و به مصداق اینکه «دشمن خارجی اتحاد داخلی ایجاد می کند»، در چهار سال پیش رو برای رژیم «بحران زا» و «بحران زی» جمهوری اسلامی از میان گزینه جنگ و صلح ، گزینه نخست مطلوب تر است. از این رو از میان اوباما و رامنی ، گزینه دوم راهگشا تر برای مشکلات جمهوری اسلامی است که جنگ را به رغم همه خساراتش برای کشور، گزینه بقای نظام می بیند در حالی که تحریم ها می تواند شورش داخلی را دامن زند.
حسین علیزاده – ۱۰٫۱۱٫۲۰۱۲
http://www.radiofarda.com/content/f2-iran-khamenei-nuclear-who-is-better-obama-or-romney-commentary/24771593.html#hash=relatedInfoContaine