صفحه نخستیادداشت‌های فارسی

وتوی قطعنامه علیه سوریه: همسویی منافع پکن، مسکو، تهران و دمشق

روسیه و چین برای دومین بار در روز ۲۹ تیر قطعنامه پیشنهادی علیه سوریه را در شورای امنیت وتو کردند. این در حالی است که مسکو و پکن به دفعات، جنایات بشار اسد علیه مردمش را محکوم کرده اند. بنابر این اگر روسیه و چین حکومت اسد را جنایتکار می دانند چرا از توسل جامعه جهانی برای اقدامی موثر علیه سوریه ممانعت به عمل آورده اند؟

پیشگفتار:

روسیه و چین برای دومین بار در روز ۲۹ تیر قطعنامه پیشنهادی علیه سوریه را در شورای امنیت وتو کردند. این در حالی است که مسکو و پکن به دفعات، جنایات بشار اسد علیه مردمش را محکوم کرده اند. بنابر این اگر روسیه و چین حکومت اسد را جنایتکار می دانند چرا از توسل جامعه جهانی برای اقدامی موثر علیه سوریه ممانعت به عمل آورده اند؟

روسیه در سودای نظام دو قطبی

از زمان به قدرت رسیدن ولادمیرپوتین در شب سال ۲۰۰۰ و آغاز هزاره سوم، دوازده سال می گذرد. پوتین کشوری را از سلف خود یلتسین دریافت کرده بود که در اوج بحران های داخلی دست و پا می زد. اینک پس از ۱۲ سال حضور پوتین در رأس قدرت حاکمه در مسکو، چهره روسیه به کلی دگرگون شده است. اقتصاد این کشور رونق گرفته، قدرت نظامی روسیه قویا باسازی شده، مخالفان داخلی پوتین عملا از رقابت با او باز مانده و مرد قدرتمند روسیه همچنان درمسیر «روسیه نوین» سوداهای بزرگ در سر می پروراند.

روسیه نوین با چنین وصفی، در صدد احیای «نظام دو قطبی» است که هیچ معضل منطقه ای یا جهانی جز با در نظر گرفتن نقش و نظر مسکو برای امریکا ممکن نباشد. تنها تفاوت در این است که در نظام دو قطبی، اتحاد جماهیر شوروی(به مرکزیت مسکو) در برابر امریکا قرار داشت و اینک روسیه نوین (به مرکزیت مسکو) در برابر امریکا عرض اندام می کند. برخی از تحلیلگران از بازسازی نظام دو قطبی فراتر رفته و ظهور پوتین را آغاز «جنگ سرد نوین» ارزیابی کرده اند (به عنوان مثال ادوارد لوکاس در کتاب خود «جنگ سرد نوین: پوتین تهدیدی برای غرب» همین ایده را اعتقاد دارد).

چنین سودای با رای منفی روسیه به قطعنامه پیشنهادی علیه دمشق همخوانی دارد چرا که  در ارزیابی مسکو، واشنگتن به خوبی توانسته است با درک درست از عمق مردمی بهار عربی، از رادیکال شدن این انقلاب ها  علیه امریکا جلوگیری کند. بی راهه نخواهد بود اگر بگوییم امریکا این تجربه گزاف را از رادیکال شدن انقلاب اسلامی علیه خود پس از دعوت از محمدرضا شاه به خاک خود آموخت که در نتیجه آن سفارتش در تهران مورد هجوم انقلابیون قرار گرفت. ویلیام سلیوان آخرین سفیر امریکا در تهران در خاطرات خود به تصریح به این موضوع اشاره دارد که با شدت گرفتن انقلاب ایران، طرحی را به واشنکتن پیشنهاد نموده بود مبنی بر کنار گذاشتن شاه و روی کار آوردن میانه روها که با مخالفت واشنگتن روبه رو شد. او در این رابطه می گوید: «اگر به پیشنهاد من توجه می شد و امکان انتقال آرام و بدون خونریزی قدرت فراهم می گردید به منافع آمریکا در ایران لطمه زیادی وارد نمی آمد… ما باید برای حفظ منافع خود با انقلاب همراه می شدیم و خود را با شرایط تازه تطبیق می دادیم».- خاطرات ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران-

چین در سودای بازارهای نوین

دیگر حکومت کمونیستی بزرگ جهان، چین، دیر زمانی است که مسیر اقتصاد آزاد را پی گرفته و به یکی از شکوفاترین اقتصادهای جهان تبدیل شده که ارقام حیرت انگیزی از رشد و تولید و حضور در اقتصاد جهانی را به خود اختصاص داده و به رقیبی چالش برانگیز برای امریکا در آمده است. چین نوین نیز دوران انزوا را پشت سر گذاشته است. کمتر جایی را در جهان می توان یافت که شرکت های تولیدی یا خدماتی چینی در آن حضور نداشته باشند.

پکن با ارزیابی درست از دست برتر امریکا در بهره جستن از بهار عربی، علاقه مند به از دست ندادن بازارهای خاورمیانه ای خود است. از آنجایی که سقوط بشاراسد می تواند سقوط جمهوری اسلامی را  در پی داشته باشد، مسکو و پکن درک مشترکی از پیامدهای زیانبار سقوط بشار دارند.

بهار عربی همسو با امریکا، ناهمسو با جمهوری اسلامی  

سیر خیزش های عربی، آشفتکی بی بدیلی را منطقه خاورمیانه و شمال افریقا دامن زده است که در نتیجه آن کشورهای چون تونس، مصر، لیبی و یمن دچار انقلاب شده و در نتیجه رهبران جدیدی به قدرت رسیده اند که هیچ یک از آنان “سودای انقلابی گری” و مبارزه با “امپریالیسم” را در سر نمی پروراند. اساساً آنچه در این کشورهای صورت گرفت هیچ یک با سمت و سوی مخالفت با امریکا و “نظام تک قطبی” نبوده اند.

جالب است که به رغم این ویژگی برجسته که انقلابات یاد شده هیچ یک در تضاد و تعارض با قدرت امریکا نیستند، جمهوری اسلامی متوهمانه بهار عربی را در راستای انقلاب اسلامی ۱۳۵۷  دانسته که ویژگی برجسته آن  به گفته رهبرانش حتی پس از سه دهه، تعارض با “استکبار جهانی” و “نظام سلطه” است. در تعارض جمهوری اسلامی با قدرت امریکا همین بس که پس از سه دهه نه تنها روابط دو کشور به حالت عادی بازنگشته که برعکس بر شدت تخاصمات آنان تا بدانجا افزوده شده که اینک انتظار جنگی تمام عیار، نقل زبان هاست. با این توصیف اینکه چگونه علی خامنه ای بهار عربی در راستای انقلاب ضد امریکایی ۱۳۵۷ می داند، فاقد هرگونه دلیل و شاهدی است. امریکا در صف مقدم جانبداری از تک تک قیام های مردمی برآمده تا آنجا که حاضر به دست شستن از شریکی مطمئن همچون حسنی مبارک شد. نتیجه این خردگرایی اینکه هیلاری کلینتون در صف مقدم کسانی قرار گرفت تا در اولین روزهای ریاست محمد مرسی به دیدار او برود و به گرمی مورد استقبال قرار گیرد. این در حالی است که از فردای انقلاب اسلامی تا کنون حتی یک مقام امریکایی از جمهوری اسلامی دیدار نداشت که هیچ، سفارت امریکا در تهران مورد اشغال “دانشجویان پیرو خط امام”  قرار گرفت.

جمهوری اسلامی: نگاه به شرق

با افزایش تحریم ها بر جمهوری اسلامی از سوی امریکا  و اتحادیه اروپا، تهران رسماً سیاست «نگاه به شرق» را برای تامین نیازهای خود برگزیده است. معنای دیگر چنین رویکردی آن است که جمهوری اسلامی ناگزیر تمام تخم مرغ های خود را در سبد چین و روسیه قرار داده است. این رویکرد که با هدف بقا و دوام رژیم تنها گزینه جمهوری اسلامی بود، در عمل تمامی سرمایه های ملی ایران را در گرو حمایت مسکو و پکن قرار داده است. امکان بقای جمهوری اسلامی، تضمین حضور این کشورها را  در سراپرده اقتصاد ایران به همراه خواهد داشت و سقوط آن نیز خسارت سنگینی برای مسکو و پکن به شمار می رود.

دومینوی سقوط

به نظر می رسد پس از تجربه سقوط معمر قذافی با مداخله شورای امنیت و رأی مثبت روسیه و چین، اینک این دو کشور نگران از تکرار همان سناریو برای بشار اسد هستند خصوصا اینکه قطعنامه پیشنهادی انگلیس به شورای امنیت تحت «فصل هفتم» منشور ملل متحد (امکان توسل به زور در صورت تهدید علیه صلح) به رأی گذاشته شده بود و نه «فصل ششم (حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات).

در این سناریو، سقوط بشار اسد صرفاً سقوط او (مثل قذافی) تلقی نمی گردد چرا که به دلیل منافع در هم تنیده حزب بعث سوریه و  جمهوری اسلامی (کشوری با نگاه به شرق)، حذف بشار اسد تیری است با دو نشانه.

نتیجه:

اقدام اخیر روسیه و چین در وتوی قطعنامه علیه سوریه، در واقع نوعی همسویی میان منافع پکن و مسکو از یک سو و تهران و دمشق از سوی دیگر ارزیابی می گردد. وتوی اخیر در حالی انجام شد که مسکو و پکن هنوز امیدهایی به کنترل قدرت توسط بشار اسد دارند در حالی که ترور موفق وزیر دفاع سوریه و چند مقام ارشد این حکومت ( از جمله شوهر خواهر بشار) در قلب دمشق نشان های بر خلاف این امید است.

از سوی دیگر مسکو و پکن بر این حقیقت واقفند که سقوط بشار اسد تنها متحد استراتژیک جمهوری اسلامی، بی تردید می تواند تبعات زیانباری را برای رژیم اسلامی به همراه داشته باشد؛ رژیمی که خود پس از انتخابات ۸۸ به این سو و زیر فشار تحریم ها نشان داده که از ضریب شکنندگی بالایی برخوردار است. بی جهت نیست که ایرانیان در پهنه اینرنت (فیس بوک ، تویتر و..) با هم قرار گذاشته اند روز سقوط بشار اسد را در سرتا سر ایران با آمدن به خیابان ها به جشن و پایکوبی بپردازند.

حسین علیزاده – ۲۰ ژوئیه ۲۰۱۲

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن