صفحه نخستیادداشت‌های فارسی

پروژه تربیت پاسدار- طلبه توسط سپاه پاسداران (۲)

-سپاه از یک نهاد نظامی به یک نهاد عمومی که دارای کارکردهای مختلف است، تغییر ماهیت داده است. کارکرد نظامی، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی، هسته ای، امور دیوانی (اداره کشور)، قانون گذاری، فعالیتهای فرامرزی، تدوین استراتژیهای دفاعی ـ امنیتی و شرکت در سیاست گذاریهای کلان کشور همگی را می توان در سپاه سراغ یافت. بنابرین موقعیت کنونی سپاه را نمی توان صرفا با کارکرد اولیه آن یعنی کارکرد نظامی آن توضیح داد.

حوزه های علمیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:

۱-سپاه از یک نهاد نظامی به یک نهاد عمومی که دارای کارکردهای مختلف است، تغییر ماهیت داده است. کارکرد نظامی، امنیتی، فرهنگی، رسانه ای، اقتصادی، علمی و تکنولوژیکی، هسته ای، امور دیوانی (اداره کشور)، قانون گذاری، فعالیتهای فرامرزی، تدوین استراتژیهای دفاعی ـ امنیتی و شرکت در سیاست گذاریهای کلان کشور همگی را می توان در سپاه سراغ یافت. بنابرین موقعیت کنونی سپاه را نمی توان صرفا با کارکرد اولیه آن یعنی کارکرد نظامی آن توضیح داد.

۲-اگر نظام حاکم بر ایران در آغاز نظامی برآمده از ارتباط تنگاتنگ روحانیت و بازار بود، اینک به نظامی با ارتباط تنگاتنگ روحانیت و سپاه تغییر ماهیت یافته است تا آنجا که نوعی هم افزایی ( Synergy  ) میان این دو شکل گرفته است که هر یک دیگری را تقویت می کند.

با این دو مقدمه، نوعی احساس نیاز در درون سپاه شکل گرفت که اگر تا دیروز این سپاه بود که به عنوان بازوی نظامی روحانیت به کار گرفته می شد، اینک زمان آن فرا رسیده  که روحانیت به عنوان بازوی تبلیغاتی سپاه به کار گرفته شود. اگر تا پیش از این روحانیون بودند که در صدد تربیت پاسدارانی متعهد و متدین بودند ، اینک این روحانیون هستند که باید توجیه گر اقتدار چکمه پوشان سپاهی باشند چرا که طی سه دهه استقرار جمهوری اسلامی، چه بسیار روحانیان معترضی به جمهوری اسلامی بروز کردند که مشروعیت دینی جمهوری اسلامی را و از آن مهم تر رکن “ولایت فقیه” را که سنگ بنای این نظام است به باد انتقاد گرفته اند اعم از آن که این روحانیان معترض از بیرون بدنه نظام ( مثل آیت الله شریعتمداری) و یا درون بدنه نظام ( مثل آیت الله منتظری) بروز کرده باشند.

مشکل مضاعف آنجا پدیدار می شود که روحانیانی عالی رتبه از بیرون جمهوری اسلامی مثل ایت الله العظمی خوئی  از نجف یا علامه فضل الله از لبنان به صف منتقدان جمهوری ملحق شدند. بدیهی است در مقابله با چنین اعتراضاتی، رفتار نظامی گری نه تنها راه حل نیست بلکه زوال مشروعیت را تسریع می بخشد.

مساجد همسو ، حوزه های همسو

وقتی انقلاب ۵۷ رخ داد، چه بسیار مساجدی بودند که در شکل سنتی مخالف اسلام سیاسی بودند. چنین مساجدی اجازه تاسیس دفاتر بسیج را نمی دادند. ناگزیر طرح همسو کردن مساجد کل کشور با حاکمیت به اجرا در آمد. امامان جماعت یک به یک تصفیه یا ناگزیر به هم نوایی با حاکمیت شدند. اگر تا پیش از این روحانی مسجد وظیفه نظارت و راهنمایی نمازگزاران را برعهده داشت، پس از انقلاب اسلامی دفاتربسیج درمساجد وظیفه نظارت بر امام جماعت را برعهده گرفتند. اما این سرانجام نظارت بر روحانیت توسط ارگان های نظامی نبود چرا که حاکمیت تدریجا دانست به جایی آنکه امامان جماعت را در درون مساجد هسمو با نظام (سپاه) کند، از اساس روحانیونی تربیت کند که آموزش  و تربیت آنان بر “مدار ولایت فقیه” باشد. بدین ترتیب نیاز به آن به وجود آمد که به جای مساجد همسو، “حوزه های علمیه همسو با حاکمیت” تاسیس کنند چرا که حوزه های علمیه موجود با ساختار سنتی گذشته، به هیچ رو تأمین کننده خواست حاکمیت یعنی  داشتن نظامی سراپا یکدست نیست.

مراجع همسو

در طول تاریخ شیعه، بزرگترین برجستگی مرجعیت شیعه، استقلال آن از حاکمیت بود. این استقلال اگر تا پیش از انقلاب ۵۷ چنان نهاد موثری بود که می توانست نهاد سلطنت را به چالش بکشد( مثال تحریم تنباکو) اما پس از انقلاب اسلامی که قرائت خاصی از اسلام (قرائت خمینی) به قدرت رسید تحمل نهاد مستقل روحانیت شیعه که می توانست برای حاکمیت چالش برانگیز باشد دشوار بود. چگونه برای رهبر انقلاب اسلامی که خود را “ولی امر مسلمین جهان” می نامد قابل تصور است که در همچواری خود در قم یا مشهد، صدای مخالفی از دیگر مرجع تقلید به دنیا ساطع شود که با فلان عملکرد رهبر انقلاب مخالف است. هنگامی که آیت الله خمینی حکم حلیت موسیقی و شطرنج را صادر کرد، صدای روحانیان مخالف سرکوب شد. پس بهترین راه آن تشخیص داده شد که از اساس، صدای مخالفی برنخیزد تا حاکمیت مجبور به سرکوب آن گردد. برای این منظور به “مرجعیت همسو” با حاکمیت جمهوری اسلامی نیاز حاصل شد تا در عین تظاهر به مستقل بودن از حاکمیت ، عملا در کنار حاکمیت قرار گیرد. نقش مرجعیت همسو، تبیین فتاوای رهبری و عدم مخالفت با آن است. حوزه فتاوای چنین مراجعی تا بدانجاست که مخالفتی با فتوای “ولی امر مسلمین جهان!” نداشته باشد.

نمونه ای از مخالفت های مراجع کنونی با آیت الله خامنه ای را می توان در سخنان احمد جنتی جست که در پی سفر علی خامنه ای به قم در سال ۸۹ گفت: “می‌گویند رهبری جایگاه قبلی خود را ندارد و مردم نسبت به نظام علاقه‌ای ندارد و حوزه‌های علمیه‌ قم این قدرها هم نسبت به نظام و رهبری تمایل و عقیده ندارد و گرمی روابط سابق را نمی‌بینم. می‌گفتند مراجع با رهبری مساله دارند و خوشبین نیستند. از این چیزها می‌بافتند. این را خود می‌گفتند و خودشان هم باور می‌کردند. این هم در عده‌ای شبهه ایجاد کرد و از این وضعیت هم بیگانگان استفاده می‌کردند. اما این سفر تمام این‌ها را نقش بر آب کرد”. به رغم تکذیب جنتی، در سفر خامنه ای به قم تنی چند از مراجع نامدار قم به دیدار او نرفتن. از جمله این مراجع آیت الله وحید خراسانی ( پدر زن صادق لاریجانی رییس  قوه قضائیه)، آیت الله موسوی اردبیلی ( رییس پیشین قوه قضائیه) بودند.

تربیت مرجعیت همسو با حاکمیت، پروژه ای است که در هیچ یک از حوزه های علمیه کشور امکان نداشت و ندارد. حوزه های علمیه از اساس نه به این منظور تأسیس شده بودند و نه تربیت “مرجعیت وابسته” را به صلاح می دانند. در نتیجه “پرورش مرجعیت وابسته” تنها از خود حاکمیت جمهوری بر می آمد.

سپاه پاسداران عهده دار تربیت روحانیت وابسته

به شرحی که گفته شد سه نیاز مبرم، موجب شد تا جمهوری اسلامی در صدد تأسیس حوزه های علمیه دست پرورده خود برآید. این نیازها عبارتند از: مساجد همسو، حوز های همسو و مراجع همسو.اما مساله این است که تربیت چنین نهاد وابسته چگونه و به دست چه کسی امکان پذیر می باشد. تجربه تأسیس دانشگاه امام صادق (دانشگاهی که پس از انقلاب با تلفیق دروس دانشگاهی و حوزوی تأسیس شد) تجربه موفقیت آمیزی برای تأمین این هدف نبود چرا که فارغ التحصیلان آن در کسوت معممان در نمی آیند. حوز های علمیه سراسر کشور نیز با ساختار سنتی، نه چنان هدفی را دنبال می کنند و نه می توانند برآورده کننده چنان هدفی باشند. ناگزیر این هدف مهم به نهادی واگذار شده است که در سراپرده جمهوری اسلامی دست اندازی کرده است: سپاه پاسداران

در راستای اجرای طرح ورود اعضای سپاه پاسداران به حوزه های علمیه تحت عنوان “سفیران بصیر” برای تربیت روحانیون همسو با سپاه و رهبر جمهوری اسلامی و همچنین مقابله با روحانیون منتقد، حجت الاسلام علی سعیدی نماینده آیت الله خامنه ای در سپاه از تاسیس دو حوزه علمیه در تهران و قم خبرداد.  تأسیس حوزه علمیه زیر نظر سپاه شکل مکمل طرحی است با عنوان “سفیران بصیر” که از سال ۱۳۸۹ به منظور ورود فرزندان پاسداران به حوزه های علمیه به منظور “ایفای نقش فعال تر سپاه” در حوزه های علمیه و جامعه روحانیون کشور در دستور کار سپاه قرار گرفته است.

با این توصیف اگر روزگاری روحانیت مستقل شیعه، افتخار شیعه بود اینک جمهوری اسلامی که خود برآمده از روحانیت مستقل از نهاد سلطنت پهلوی است، حاضر نیست روحانیت مستقل را برتابد. روحانیت مستقل شیعه می تواند دردسرهای بزرگی برای اسلام خشن جمهوری اسلامی فراهم آورد. جمهوری اسلامی نابخردانه در تلاش است که نهاد روحانیت را در ایران وابسته خود سازد. اما پرسش این است که جمهوری اسلامی چگونه قادر خواهد بود که روحانیت شیعه در عراق را تحت کنترل خود درآورد؟ از یاد نبریم که در سفر آیت الله العظمی سیستانی به انگلیس برای مداوا، خامنه ای نامه ای ملاطفت آمیز به او نوشت که همه امکانات پزشکی کشور برای ایشان فراهم است اما جالب اینکه آیت الله سیستانی حتی پاسخ نامه خامنه ای را هم نداد.

حسین علیزاده/  ۳ ژوئن ۲۰۱۲

برچسب ها
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
بستن